مجتمع فرهنگی، مذهبی، مسجد و حسینیه سقای تشنه لب
فرهنگی،دینی،خبری

مطلب جالب تربیتی

ﺩﺭ بعض ﻣﻬﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﺎ  ۹ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺑﻪ ۱۰ ﺑﭽﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻫﺮ ﮐﯽ
ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺑﺎﺧﺘﻪ
ﺑﻌﺪ ۹ ﺑﭽﻪ ﻭ ۸ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﻮﻧﻪ ...
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﻭ ﻫﻞ ﻣﯿﺪﻥ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺘﻮﻧﻦ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺑﺸﯿﻨﻦ .
ﺩﺭ ﻣﻬﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﺎﯼ ﮊﺍﭘﻦ ۹ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺑﻪ ۱۰ ﺑﭽﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﮔﻪ ﯾﮑﯽ
ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﺎ ﻧﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺧﺘﯿﻦ.
ﻟﺬﺍ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﻌﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﻭ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﻐﻞ
ﻣﯿﮑﻨﻦ ﮐﻪ ﮐﻞ ﺗﯿﻢ ۱۰ ﻧﻔﺮﻩ ﺭﻭﯼ ۹ ﺗﺎ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﺎ ﺑﺸﻦ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺑﯽ ﺻﻨﺪﻟﯽ
ﻧﻤﻮﻧﻪ .
ﺑﻌﺪ ۱۰ ﻧﻔﺮ ﺭﻭﯼ ۸ ﺻﻨﺪﻟﯽ، ﺑﻌﺪ ۱۰ ﻧﻔﺮ ﺭﻭﯼ ۷ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ .
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﻪ .
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ، ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺩﺍﻣﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺗﯿﻤﯽ ﺭﻭ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻥ
ﺣﺘﻤﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﻭ ﺗﻮ ﻣﺘﺮﻭ ﺩﯾﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻦ ﻭﺍﺳﻪ
ﺻﻨﺪﻟﯽ

سبک زندگی


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, ] [ 5:31 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

امام باقر (علیه السلام)
 

امام باقر(علیه السلام):

آیا شیعیانمان را  معرّفى كنم

 آنها دژهاى محكمى هستند و سینه هاى امانتدارى هستند

 و صاحبانعقل هایى وزین و متین هستند

شایعه پراكنى نمى كنند و اسرار را فاش نمى كنند

 وآدم هاى خشك و خشن و ریاكار هم نیستند

 راهبان شب و شب زنده داران و شیرانروزند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, ] [ 5:17 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

بیماران دارای سنگ کلیه و روزه داری

روزه در بیماران سنگ کلیه, فواید روزه

 

کلیه ها مسئول تنظیم آب و املاح بدن هستند و اینکار را به دقت تمام انجام می دهند. حتما شما متوجه شده اید که اگر شما حتی چند لیتر مایعات پشت سر هم مصرف کنید، کلیه ها بلافاصله میزان زیادی آب را دفع می کنند و گرنه ما توسط آب زیادی که مصرف می کنیم غرق می شویم. همین موضوع در مورد املاح نیز صدق می کند.

 

مثلا یون پتاسیم که در میوه جات به مقدار زیادی وجود دارد، اگر از طریق کلیه ها دفع نشود، میزان آن در خون بالا رفته و سبب ایست قلبی می شود. هر ملحی به میزان مشخصی در آب محلول است. مثلا اگر شما به یک لیوان آب شروع به اضافه کردن شکر کنید، شکر در ابتدا در آب حل می شود. حال اگر شما به اضافه کردن شکر به آب ادامه دهید، موقعی می رسد که دیگر شکر قابل حل در آب نیست و به اصطلاح می گوئیم که آب از شکر اشباع شده است.

 

در نقطه اشباع، شکر شروع به کریستالیزه شدن می کند و به شکل جامد در می آید. در این نقطه ما برای اینکه شکر را به حالت محلول در آوریم باید میزان آب را افزایش دهیم ولی باز در این میزان آب افزایش یافته ما به نقطه ای می رسیم که آب از شکر اشباع شده و شکر به شکل کریستال در می آید. همین مکانیسم در مورد سنگ سازی کلیه ها نیز صادق است.

 

شایعترین نوع سنگ کلیه به ترتیب اگزالات کلسیم و فسفات کلسیم هستند. اگر اگزالات کلسیم به شکل محلول در بیاید، کریستالیزه نشده و با ادرار دفع می شود، ولی کافی است که میزان آن در ادرار به نقطه ای برسد که دیگر قابل حل نباشد که در اصطلاح می گوئیم که به نقطه اشباع رسیده است. در این حالت کریستال اگزالات کلسیم تشکیل می شود. این کریستالها در ابتدا در حد میکرون هستند و اگر حجم ادرار به مقدار کافی زیاد باشد از راه ادرار دفع می شوند، و گرنه در کلیه رسوب کرده و کم کم بزرگ شده و به شکل سنگ کلیه در اندازه های متفاوت در می آید.

در مورد روزه داری در کسانی که دارای سابقه سنگ کلیه هستند چند اصل کلی وجود دارند:
بطور کلی سابقه سنگ کلیه مانع از گرفتن روزه نیست.

برای همه کسانی که دارای سنگ کلیه هستند یک نسخه واحد نمی توان پیچید.

بسته به شرایط محیط، نوع کار، میزان فعالیت روزانه و میزان دفع مایعات، در مورد هر بیمار باید جداگانه تصمیم گرفت.

در افرادیکه فقط دارای یک بار سابقه سنگ کلیه بوده اند با افرادیکه مکررا سنگ کلیه می سازند، دستورات پزشک متفاوت خواهد بود.

نوع عملکرد کلیه (آیا کلیه ها سالم هستند یا نه و اگر آسیب دیده اند، این آسیب چقدر است) در اخذ تصمیم مهم است.

میزان دفع آب یک کارگر ساختمانی که در زیر آفتاب کار می کند چندین برابر یک کارمند پشت میز نشین است که در یک اطاق دارای سرمایش مناسب کار می کند. هر بیماری باید قبل از اخذ تصمیم در مورد چگونگی روزه داری، با پزشک معالج خود مشورت نماید.

 

روزه در بیماران سنگ کلیه, فواید روزه

 

پزشک برای اینکه تصمیم بگیرد که بیمار رزوه بگیرد یا نه، پارامترهای زیر را در نظر خواهد گرفت:
سن و جنس

چگونگی سابقه سنگ کلیه (چند بار با چه فواصلی مبتلا به سنگ کلیه شده است)

سابقه اقدامات درمانی از جمله عمل جراحی برای سنگ

شغل بیمار و میزان مایعاتی که در روز از دست می دهد

وجود بیماریهای دیگر مثل دیابت

چگونگی عملکرد کلیه (آیا کلیه ها عملکرد طبیعی دارند، اگر کلیه ها آسیب دیده اند این آسیب چقدر است، آیا بیمار فقط دارای یک کلیه است)

محل سنگ (آیا سنگ در داخل کلیه است و یا در داخل حالب)

 

اندازه و میزان سنگ ( تعداد سنگها و اندازه آنها چقدر است)

جنس سنگ (سنگ بیمار از چه جنسی است، اگزالات کلسیم، اسید اوریک، سنگ عفونی، سنگ سیستئینی)

میزان فعالیت روزانه (آیا بیمار بنا به دلایلی زمین گیر است و یا فعالیتهای روزمره را انجام می دهد)

نوع رژیم غذائی و میزان مایعاتی که در روز مصرف می کند

نوع داروهائیکه مصرف می کند

توصیه های کلی در مورد روزه داری در افرادیکه دارای سابقه سنگ کلیه هستند به قرار زیر است ولی اخذ تصمیم نهائی با پزشک معالج خواهد بود:
ما در اصطلاح افراد مبتلا به سنگ کلیه داریم که به آنها سنگ ساز فعال می گوئیم یعنی این افراد هر شش ماه دو بار مبتلا به سنگ کلیه می شوند. این افراد اگر به مقدار کافی مایعات مصرف نکنند بسرعت سنگ می سازند. توصیه می شود این افراد در فصل گرما و طولانی مدت روزه نگیرند.

بیمارانیکه دارای سنگ حالب هستند تا موقع دفع سنگ و یا درمان آن نباید روزه بگیرند. چون این بیماران نیاز به این دارند که هر چه زودتر سنگ خود را دفع کنند. اگر سنگ حالب به اندازه ای بزرگ باشد که جلوی دفع ادرار از کلیه مربوطه را کاملا مسدود کند، کلیه همانطرف در عرض 8 هفته از بین می رود. در حقیقت سنگ حالب از اورژانسهای پزشکی است.

در افرادیکه دارای سنگ کلیه از نوع عفونی هستند و عفونت فعال کلیه دارند، روزه داری توصیه نمی شود.

افرادیکه جنس سنگ آنها سیستئین است، نباید روزه بگیرند، چون بسرعت دچار سنگ کلیه می شوند.

افرادیکه دارای یک سنگ منفرد در قسمتی از کلیه بوده که چندین سال است، بدون تغییر باقی مانده است، می توانند روزه بگیرند. این افراد باید حتما ما بین افطاری و سحری حدا قل 8 لیوان آب علاوه از میزان مورد نیاز برای رفع تشنگی بنوشند.

افرادیکه در سابقه یک بار دچار سنگ کلیه شده اند و چندین سال است که دیگر سنگ کلیه نداشته اند، می توانند روزه بگیرند و از مایعات به شرح فوق باید استفاده کنند.

افرادیکه اخیرا فقط بار اول است که دچار سنگ کلیه شده اند و درمان نیز انجام شده است، می توانند روزه بگیرند.

افرادیکه یک کلیه خود را به خاطر سنگ کلیه از دست داده اند، نباید روزه بگیرند.

افرادیکه بیش از 50 درصد عملکرد کلیه های خود را به علت سنگ کلیه از دست داده اند صلاح است روزه نگیرند.

افرادیکه برای بار اول در ماه رمضان دچار سنگ کلیه شده و میتلا به درد و خونریزی می شوند، تا درمان آن نباید روزه بگیرند.

بطور کلی ثابت نشده است که روزه داری فرد را مستعد سنگ کلیه می کند.

منبع:7sib.ir


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 9 تير 1393برچسب:روزه,سنگ کلیه,رمضان, ] [ 23:17 ] [ حسین زارع ] [ ]

خنده پيامبر (ص )

روزى پيامبر (ص ) به طرف آسمان نگاه مى كردند و مى خنديدند، شخصى به آن حضرت عرض كرد: چرا مى خنديد؟
پيامبر فرمود: آرى به آسمان نگاه كردم ، ديدم دو فرشته به زمين آمدند، تا پاداش عبادت شبانه روزى بنده با ايمانى را كه هر روز در محل نماز خود، به عبادت و نماز مشغول مى شد، بنويسد. اما او را در محل نماز خود نيافتند، بلكه در بستر بيمارى يافتند، آنها به سوى آسمان بالا رفتند، و به خدا عرض ‍ كردند: ما طبق معمول براى نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان ، به محل نماز او رفتيم ، ولى او را در محل نمازش نيافتيم بلكه او در بستر بيمارى آرميده بود.
خداوند به آن فرشتگان فرمود: ((تا او در بستر بيمارى است ، همان پاداش ‍ را كه هر روز براى او هنگامى كه در محل نماز و عبادتش بود، مى نوشتيد، بنويسيد، و بر من است كه پاداش اعمال نيك او را تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است ، براى او بنويسم ))(1).


1- فروع كافى ، ج 1، ص 31، بحارالانوار ج 22، ص 83


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 21:50 ] [ حسین زارع ] [ ]

بواسطه يك عمل وارد بهشت شد

روز قيامت مردى را مى آورند كه وقتى متوجّه اوضاع و احوال خود مى شود، مى بيند اصلا حسنه اى ندارد!
ندا مى شود! اى فلان بوسيله عمل خود داخل بهشت شو!
او مى گويد: بار خدايا با كدام عمل !؟
خطاب مى رسد: در فلان شب كه خواب بودى و از اين پهلو به آن پهلو مى غلطيدى ، گفتى : يا اللّه و سپس فورا خوابت برد. تو اين موضوع را فراموش كردى اما من كه خُمار نبودم و خواب در وجودم راه ندارد اين سخن تو را فراموش نكردم كه مرا صدا زدى .(1)


1- تفسير آسان : ج 1، ص 19، نقل از غرائب القرآن ، شرح حمد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 23:10 ] [ حسین زارع ] [ ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 22:31 ] [ حسین زارع ] [ ]

ق کردن دختر شهید از گریه برای پدر.....

 

رقیه بودن زمان و مکان نمی شناسد،

هر دخترک یتیمی طلب بابای شهیدش را دارد، 

دیروز زهرای سه ساله ای با سر به خون رنگین شده ای راز و نیاز می کرد 

و امروز دختران شهید چشم در چشمان پدری که در قاب عکس مانده است درد دل می کنند. 

و عاقبت هر دو یکی است هنوز کودکی را نگذرانده پیر می شوند و به پای عکس شهید جان می دهند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 4 فروردين 1393برچسب:, ] [ 15:8 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

 

 

در زمان خلافت معتصم عباسی یکی از وزبران او، کاخِ سر به فلک کشیده اى داشت که بر خانه های اطراف مشرف بود. او بیشتر اوقات درکاخ خود می نشست و به تماشای زنان و دختران همسایگان می پرداخت. روزی هنگام تماشا چشمش به دختری زیبا و با جمال افتاد و زیبایی اش نظر او را جلب کرد.

وزیر از پدر دختر و کسب وکار او پرسید. در جواب گفتند: پدرش از تجار بازار است.

وزیر کسی را به خواستگاری دختر فرستاد؛ اما پدر دختر قبول نکرد و گفت: دختر من باید با یکی از تجارکه در شأن من است ازدواج کند و شأن وزیر از شأن یک تاجر بالاتر است.

وزیر از حرف پدر دختر مایوس شد و راز خود را به یکی از نزدیکان خودگفت و از او راه چاره ای خواست.

آن شخص گفت: علاج آن، هزار دینار است. با این مبلغ می توانی به وصال دختر مورد علاقه ات برسی

وزیر با تعجب پرسید: چگونه ممکن است با هزار دینار به خواسته خود برسم در حالی که حاضرم در این راه دویست هزار دینار خرج کنم! آن شخص گفت: هزار دینار را به ده نفر ازکسانی که عدالت شان نزد قاضی ثابت است می دهی تا آنها در دادگاه شهادت دهندکه وزیر آن دختر را عقدکرده و مهر زیادی هم برای آن تعیین کرده است. هنگامی که پدر دختر چنین مهریه سنگینی را مشاهده کند حتما به ازدواج او راضی می شود.

وزیر هزار دینار آماده کرد و به ده نفر داد که در دادگاه شهادت دهند وزیر با دختر ازدواج کرده است، آنگاه کسی را نزد پدر دختر فرستاد که زن من باید به منزلم بیاید و دیگر نمی خواهم در خانه پدر باشد.

وقتی پدر دختر از ماجرا آگاه شد، ناراحت شد و در دادگاه از وزیر شکایت کرد، قاضی هم دستور داد هر دو نفر در دادگاه حاضر شوند و شهود هم آمدند و به نفع وزیر شهادت دادند.

قاضی حکم کرد که وزیر نقداً تمام مهریه را در دادگاه به پدر دختر تسلیم کند و همسرش را به خانه خود ببرد و حکم هم اجرا شد.

پدر دخترکه از شهادت دروغ آن ده نفر و حکم قاضى ناراحت بود، هر چه تلاش کرد که خود را نزد خلیفه برساند و داستان خود را برای او نقل کند، ممکن نشد تا این که روزی به یکی از دوستانش که از مشاوران خلیفه بود، نقشه وزیر را بازگو کرد وگفت: من چگونه مى توانم خود را به خلیفه برسانم و عرض حال کنم؟

مشاور خلیفه گفت: خود را به لباس خدمتگزاران خلیفه درآور و با آنان داخل کاخ شو و مطلب خود را به گوش خلیفه برسان.

تاجر به دستور دوستش عمل کرد و خود را به خلیفه رسانید و در خلوت، قضیه خود را براى او شرح داد. معتصم دستور داد وزیر را حاضر کنند. وقتی او حاضر شد از هیبت خلیفه خود را باخت و چاره اى جز راستی ندید، فکرکرد اگر راست بگوید خلیفه هم او را مورد عفو خود قرار می دهد. بعد از اقرار وزیر، خلیفه دستور داد آن ده نفر شاهد را هم احضارکنند. وقتی آنان حاضر شدند، واقعیت ماجرا را برای خلیفه تعریف کردند. معتصم دستور داد هریک از شهود را بر یکی از دروازه های قصر، داربزنند و وزیر خائن را هم میان پوست گاوی که تازه کنده اند، قرار دهند و ماموران آنقدر با چوب بر آن بزنند تا گوشت و استخوان و پوست وزیر با یکدیگر مخلوط شود، سپس امرکرد که تاجر دختر خود را به خانه ببرد و در عوض مهریه او، کاخ و اموال وزیر را در اختیار پدر دختر قرار دهند. 1

 
------------------

1. خز ینـة ا لجوا هر، ص 624.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:38 ] [ حسین زارع ] [ ]

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد            عید می آید و اجناس گران خواهد شد

همسرت چند ورق لیست به توخواهد داد        کل اعصاب وجودت نگران خواهد شد

میزنی ساز مخالف دوسه روزی اما          عاقبت هرچه که اوگفت همان خواهد شد

پول را با علف خرس یکی میدانند         فکرکردید که منطق سرشان خواهد شد؟

                888888888888888888888888888888888888888

پس علاج چیست که این چند روزه                   خون دلهاست که از دیده روان خواهد شد

قید عید را بباید زد واز دست بلا                       پشت دیواری بگریخت و نهان باید شد


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:, ] [ 22:56 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال‌اندوزی کرده بود و پول و دارایی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: می‌خواهم تمام اموالم را به آن دنیا ببرم. او از زنش قول گرفت که تمامی پول‌هایش را به همراهش دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس مرد.

وقتی مأموران کفن و دفن، مراسم مخصوص را به‌جا آوردند و می‌خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید این صندوق را هم در کنارش بگذارم. آشنایان مرحوم که از این کار تعجب کرده بودند، به او گفتند آیا واقعاً می‌خواهد به وصیت عمل نماید؟ زن گفت: من نمی‌توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی‌اش را در کنارش بگذارم. البته من تمامی دارایی‌هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم. در مقابل، چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در کنارش می‌گذارم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند!

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 16 آذر 1392برچسب:, ] [ 19:23 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

ضرب المثل

اگر من نبرم ديگري خواهد برد!

روزي بود، روزگار بدي بود در عصر روز عاشورا، پس از آن که امام حسين علیه السلام و يارانش شهيد شدند، اتفاق عجيبي افتاد. بازماندگان لشکر يزيد به خيمه‌هاي زنان و فرزندان امام حسين علیه السلام و يارانش حمله کردند و به دزدي و غارت اموال آن‌ها دست زدند. با اين که در خيمه‌هاي زنان ...

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 16 آذر 1392برچسب:, ] [ 19:19 ] [ حسین زارع ] [ ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 20:45 ] [ حسین زارع ] [ ]

سرانجام قاتلان امام حسین (ع) ویارانش + جدول

نام نقش وی در کربلا سرانجام و چگونگی مرگ
شمر بن ذی‌الجوشن نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
محمد بن اشعث بن قیس نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
عبید الله بن زیاد در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
یزید بن معاویه چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
سنان بن انس نقش مؤثری در کشتن  اباعبدالله الحسین(ع) داشت زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
عمر بن سعد مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
حرملة بن کاهل پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع) مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
حصین بن نُمیر فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع) ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
مالک بن نُسیر کِندی فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
زرعه دامی از قاتلان امام(ع) هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید
محمد بن اشعث هتک حرمت امام حسین(ع) توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد
عبدالله بن حَوزه تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع) قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت
شبث بن ربعی با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند
ابحر بن کعب برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد
شرحبیل از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد مختار او را با آتش سوزاند
عمروبن حجاج در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
احبش بن مرثد(اخنس) با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد
عبدالله بن ابی حُصین آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد
بَجدل بن سُلیم انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
اسحاق بن حَیوه حضرمی داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع) تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 20:35 ] [ حسین زارع ] [ ]

برای دیدن  اسمش  کمی با انگشتان دست تان گوشه های چشم تان را بکشید! (مثل ژاپنی ها)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 19:52 ] [ حسین زارع ] [ ]

بهترين دعاهای سر سفره غذا

دعاى خاصى براى سفره از معصومين(ع) وارد نشده است. حمد و شكر خداوند را به جاى آوردن بعد از غذا مستحب است. خواندن اين دعا مرسوم است. گرچه دليلى براى آن و يا اين كه حتما اين دعا را بايد خواند وجود ندارد

«الحمد لله رب العالمين، هنيئا للآكلين و بركة للباذلين، زاد الله النعم، دفع الله النقم، بحرمة سيد العرب والعجم، اللهم تقبل هذا الاحسان من محسنها، بحرمة محمد و آل محمد و بحرمة سورة الفاتحة مع الصلوات».

 ....

دعای سفره

الهي به اين سفره بركت بده ..... به اين مائده شكر نعمت بده

همه شاد گردیم در اين زندگي ..... به باني اين سفره رحمت بده

به آشپز و ميزبان و هم ميهمان ....


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 16:1 ] [ حسین زارع ] [ ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 15:30 ] [ حسین زارع ] [ ]

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ٣پند می دهم که کامروا شوی. 
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! 
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! 
سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! 
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ 
لقمان جواب داد : 
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذايی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. 
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. 
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...
 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 14:41 ] [ حسین زارع ] [ ]

دانلود عکس امام حسین (ع) ۱۸۰ پوستر زیبا

می دانم بابا دو بخش است؛ بخشی در صحرا و بخشی بالای نیزه.

اما این که عمو چند بخش است، فقط بابا می داند...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 14:29 ] [ حسین زارع ] [ ]

من فقط اسمم چادر است

من فقط یک پارچه ام گل، گلــــــی... خال، خالــــــی... راه، راه... براق… ساده... از هر نوعی که باشم فقط جسمــــــــت را می پوشانم! تو، برای نگــــــاهت هم چادر خریده ای؟ صدایـــــت چه؟ صدایت چادریست؟ دلــها، دلها گاهی اوقات پوشیه می خواهند، برای او چه میکنی؟ من به تنهایی حجاب نیستم! من فقط اسمم چـــــــــادر است... برای فاطمـــــی بودنت چه میکنی؟!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 10:7 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

نَصوح مردى بود شبیه زنها، صورتش مو نداشت و پستانهایى برجسته چون پستان زنها داشت و در حمام زنانه کار مى کرد.
او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می‌کرد و هم ارضای شهوت.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگرشهوت، او را به کام خود اندر می‌ساخت و کسى
از وضع او خبر نداشت و آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران رجال دولت و اعیان و اشراف
دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد.
دختر شاه مایل شد که به حمام آمده و کار نَصوح را ببیند.
نصوح جهت پذیرایى و خدمتگزارى اعلام آمادگى نمود ، سپس دختر شاه با چند تن از خواص ندیمانش به اتفاق
نصوح به حمام آمده و مشغول استحمام شد .
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شده
و به دو تن از خواصش دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
طبق این دستور مأمورین ، کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد بازدید خود قرار دادند، همین که نوبت به نصوح رسید
با اینکه آن بیچاره هیچگونه خبرى از آن نداشت، ولى از ترس رسوایى، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند،
لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى
را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند.
نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین
که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى
متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته
خدا راطلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان
تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
به مجرد این که نصوح توبه کرد، ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد.
پس از او دست برداشتند. و نصوح، خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت.

او در این واقعه عیناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبه‌اش ثابت‌ قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار درحمام زنانه دعوت کرد،
ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی ومشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.

هر مقدار مالى که از راه گناه تحصیل کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند،
دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج
و در کوهى که در چند فرسخى آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.

اتفاقاً شبى در خواب دید کسى به او مى گوید : « اى نصـــوح ! چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست
تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد . »
همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگهاى گران وزن را حمل کند و به این ترتیب
گوشتهاى حرام تنش را آب کند. نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى
که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش
از کجا آمده و از کیست؟ تا عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است،
بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود و به او تسلیمش نمایم .
لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود و از همان علوفه و گیاهان که خود مى خورد، به آن حیوان نیز مى داد
و مواظبت مى کرد که گرسنه نماند.
خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر و عوائد دیگر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود
و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند
و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى
بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده
و رحل اقامت افکندند و نصوح بر آنها به عدل و داد حکومت نموده و مردمى که در آن محل سکونت اختیار کردند،
همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
رفته رفته ، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود.
از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده ، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند.
همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت : من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او براى آمدن
نزد ما حاضر نیست ما مى رویم که او را و شهرک نوبنیاد او را ببینیم.
پس با خواص درباریانش به سوى محل نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد
که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود،
در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت،
ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده
و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود
که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام،
مالم را به من رد کن . نصوح گفت : چنین است.
دستور داد تا میش را به او رد کنند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى،
بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى .
گفت : درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منفول را با او نصف کنند.
آن شخص گفت : بدان اى نصوح ، نه من شبانم و نه آن، میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم.
تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد ، و از نظر غایب شدند.

انسانها زمانی نا امید می شوند که چیزی به موفقیت آنها باقی نمانده است


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 2 آذر 1392برچسب:, ] [ 23:29 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

مردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت .
پسر گفت : شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله .پسر گفت : شترت یک پایش لنگ  بود؟ مرد گفت: بله .
پسر پرسید : آیا یک طرف بار گندم و طرف دیگرش جو بود ؟ مرد گفت : بله .
حالا بگو شتر کجاست ؟ ‌پسر گفت من شتری ندیدم .
مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد .
قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟
پسرک گفت : در راه ، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه‌های یک طرف را خورده بود . فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود .
بعد دیدم جای یک پایش کمی گود و پای دیگرش کامل بود پی بردم پایش لنگ است سپس دیدم در یک طرف راه گندم ریخته است و یک طرف دیگر جو ریخته است.
نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار گندم و یک لنگه دیگر جو بوده است .
قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد .
پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!
این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود .
آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 2 آذر 1392برچسب:, ] [ 23:14 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

ا علما چگونه ازدواج می‌کردند/ ماجرای جالب ۴ ازدواج تاریخی ا

خبرگزاری شبستان: طلبه جوان گفت:‌ چون دختر به خواب رفت، هر بار که نفسم وسوسه می‌کرد یکی از انگشتان را روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم، به فضل خدا شیطان نتوانست ایمانم را بسوزاند.

 

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، فارس نوشت: اول ذی‌الحجه یادآور سالروز ازدواج پیشوای پارسایان امیرمؤمنان علی(ع) با فاطمه زهرا(س) برترین بانوی عالم خلقت است.

به مناسبت گرامیداشت این روز فرخنده در ادامه به ماجرای مراسم ازدواج چند نفر از علمای دینی اشاره می‌شود:

*خواستگاری و ازدواج دختر علّامه مجلسی(ره)

روزی استاد محمدصالح مازندرانی یعنی علامه محمّدتقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمندش میل به ازدواج دارد.

بعد از فراغت از تدریس به او گفت: اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی؟

شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت، ...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, ] [ 21:52 ] [ حسین زارع ] [ ]

شاید هیچوقت به این موضوع حتی فکر هم نمی کنیم که وقتی در طول بیست و چهار ساعت شبانه روز مشغول فعالیت و خواب هستیم بدن ما چه فعالیت هایی را تجربه می کند و در کل در طول یک روز کامل در بدن ما چه اتفاقاتی می افتد! اما چه بسا دانستن این موضوع ارتباط مستقیم با عملکرد صحیح سیستم بدن و سلامتی ما دارد. از آنجا که سلامتی شما بسیار حائز اهمیت است پس لطفا برای مرور گام به گام این اتفاقات با همراه باشید …

تمام اتـفاقات بـدن در طول بیست و چهار ساعت شبـانه روز

ساعت شش صبح: با ترشح هیدرو کورتیزون، اعضای بدن بیدار می شوند. بدین طریق بدن بطور آهسته خودش را برای بیدار شدن آماده میکند. متابولیسم به فعالیت در می آید و برای فعالیت روزانه ما پروتئین و انرژی ذخیره شده به جریان در می آید.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, ] [ 22:16 ] [ حسین زارع ] [ ]

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:0 ] [ حسین زارع ] [ ]

اجابت دعاى مورچه

امام
كاظم عليه السلام : در عصر سليمان بن داود قحطى سختى شد. مردم از وضع بد
خودبه سليمان شكايت كردند، و از او تقاضا كردند براى آنان از درگاه الهى
باران بخواهد.
سليمان گفت : فردا چون نماز صبح بجاى آورم ، بيرون مى روم و دعا مى كنم . فرداصبح سليمان پس از اداء نماز از شهر بيرون رفت ، و مردم نيز او را براى دعا همراهىكردند.
سليمان در ميان راه مورچه اى را ديد كه
دستها را بسوى آسمان بلند كرده و پاها را برزمين قرار داده و مى گويد:
بارخدايا، ما مخلوقى ضعيف از مخلوقات تو هستيم ، و از روزى و رزق تو بى نياز
نيستيم . اى خداوند بزرگ ، ما را بواسطه گناهان بنى آدم هلاك مفرما.
چون حضرت سليمان اين دعا را بشنيد، فرمان داد مردم به شهر بر گردند.
زيرابوسيله دعاى مورچه اى باران رحمت حق بر شمانازل خواهد شد. پس برگشتند و
در آن سال بقدرى باران آمد كه مانند آن را هرگز نديدهبودند.(26)

26)روضه كافى ج 2/ ص 87 بحار الانوار ج 14/ ص 94


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, ] [ 19:28 ] [ حسین زارع ] [ ]

يكصد فرق بين احكام مردان و زنان

جابربن يزيد جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود:(16). 1 و 2 - بلند اذان و اقامه گفتن بر زنان در حضور اجنبى جايز نيست . 3 و 4 - رفتن زنان به نماز جمعه و جماعت مكروه است . 5 و 6 - عيادت مريض و تشييع جنازه بر زنان استحباب ندارد، ولى بر مردان مستحب مؤكداست . 7 و 8 - بلند گفتن تلبيه در حين محرم شدن ، و هروله و دويدن در سعى بين صفا و مروهبر زنان لازم نيست . 9 و 10 - بوسيدن حجرالاسود يا دست كشيدن بر آن ، وداخل خانه كعبه شدن براى زنان استحباب ندارد. 11 - حلق و سر تراشيدن براى محل شدن زنان لازم نيست ، بلكه بايد مقدارى از موى سررا بچينند.(17) 12 - زن نبايد عهده دار منصب قضا باشد. 13 - زن نمى تواند متصدى امرى از امور حكومتى شود كه نياز بهاعمال قدرت دارد. 14 - زن در امور نظامى نبايد طرف مشورت قرار بگيرد. 15 - مباشرت در قربانى حج بر زن لازم نيست مگر درحال اضطرار. 16 - زن در وضوء از باطن ذراع آغاز به شستن مى كند و مرد از ظاهر ذراع .وكند و بلند تسبيح بگويد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:48 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

 

معماى زن سه شوهره

سؤ ال : آن كدام زنى است كه در يك روز از سه شوهر سه مهريه گرفته ، و درپايان روز بى شوهر است ؟
جواب :
زنى باردار كه از شوهرش طلاق گرفته و پس از ساعتى وضعحمل كند، مهرش را به
طور كامل دريافت نمايد، و عده اش با وضعحمل تمام است . پس به نكاح شوهر دوم
در آيد وقبل از عروسى طلاق بگيرد و نصف مهرش را اخذ كند، و غيرمدخول بها
عده ندارد. آنگاه شوهر سوم پس از عروسى بميرد و زن مهرش را بگيرد(8).

8)اثنى عشريه / ص 98.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:25 ] [ حسین زارع ] [ ]

 حدیث نخستين حكمتى كه از لقمان آشكار شد

بحار الأنوار :أوَّلُ ما ظَهَرَ مِن حِكَمِ لُقمانَ أنَّ تاجِراً سَكِرَ وخاطَرَ نَديمَهُ أن يَشرَبَ ماءَ البَحرِ كُلَّهُ وإلاّ سَلَّمَ إلَيهِ مالَهُ وأهلَهُ ، فَلَمّا أصبَحَ وصَحا نَدِمَ وجَعَلَ صاحِبُهُ يُطالِبُهُ بِذلِكَ . فَقالَ لُقمانُ : أنَا اُخَلِّصُكَ بِشَرطِ أن لا تَعودَ إلى مِثلِهِ . قُل : أ أَشرَبُ الماءَ الَّذي كان فيهِ وَقتَئِذٍ فَأتِني بِهِ ، أو أشرَبُ ماءَهُ الآنَ فَسُدَّ أفواهَهُ لِأَشرَبَهُ ، أو أشرَبُ الماءَ الَّذي يَأتي بِهِ فَاصبِر حَتّى يَأتِيَ ، فَأَمسَكَ صاحِبُهُ عَنهُ . حديث

بحار الأنوار:نخستين حكمتى كه از لقمان آشكار شد، اين بود كه: تاجرى مست شد و با هم‏پياله‏اش شرط بست كه همه آب درياچه را بنوشد و گرنه ، خود و عيالش تسليم او شوند. وقتى صبح شد و به هوش آمد ، [از اين شرط‏بندى] پشيمان شد. رفيقش از او مى‏خواست كه به شرط عمل كند . لقمان گفت : «من تو را [از اين مخمصه] خلاص مى‏كنم ؛ به شرط اين كه ديگر چنين كارى نكنى . [به طلبكار] بگو: آيا آبى را كه شرط كرديم، بنوشم ؟ پس آن را بياور [تا بنوشم] . يا آبى را كه الان در درياچه است ، بنوشم ؟ پس دهانه‏هايش را ببند تا آن را بنوشم . يا آبى را كه بعدا خواهد آمد ، بنوشم ؟ پس صبر كن تا بيايد!» . [با اين استدلال] ، رفيقش از او دست بر داشت .

منبع: بحار الأنوار : ج 13 ص 433 ح 26 نقلاً عن بيان التنزيل لابن شهر آشوب .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:, ] [ 19:30 ] [ حسین زارع ] [ ]

امّا اعمال هر ماه نو چند چيز است اوّل خواندن دعاهاى منقوله در وقت رؤ يت هلال كه بهترين آنها دعاى چهل و سيّم صحيفه كامله است كه در اوّل ماه رمضان ذكر شد دوّم خواندن هفت مرتبه سوره حمد براى دفع درد چشم سوّم اندكى پنير خوردن روايت است كه هر كس مقيّد كند خود را بخوردن آن در اوّل هر ماه اميد است كه حاجتش در آن ماه ردّ نشود نماز شب اوّل هر ماه چهارم در شب اوّل دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد سوره انعام بخواند و از حق تعالى سؤ ال كند كه او را از هر ترسى و دردى ايمن گرداند و نبيند در آن ماه امرى را كه مكروه او باشد نماز روز اوّل هر ماه پنجم در روز اوّل دو ركعت نماز كند در ركعت اوّل بعد از حمد سى مرتبه قُلْ هُوَاللّهُ و در ركعت دوّم بعد از حمد سى مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ بخواند و بعد از نماز تصدّقى كند چون چنين كند سلامتى خود را در آن ماه از حق تعالى بخرد و از بعضى روايات نقل است كه بعد از نماز

بخواند:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ
 
به نام خداى بخشاينده
 
الرَّحيمِ

      وَما مِنْ دابَّةٍ فِى الاْرْضِ الاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُه ا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّه ا

مهربان و نيست جنبده اى در زمين جز آنكه روزى وى به عهده خدا است و مى داند قرارگاه

وَمُسْتَوْدَعَها كُلُّ فى كِتابٍ مُبينٍ # بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَاِنْ

و امانگاهش را همه آنها در مكتوبى روشن است # به نام خداى بخشاينده مهربان و اگر

يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَاِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رادَّ

خدا محنت و رنجى به تو رساند هيچكس برطرف كردن آن نتواند جز او و اگر براى تو نيكى خواهد فضل او را

لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاَّءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ # بِسْمِ

بازگرداننده اى نيست كه برساند آن را به هر كس خواهد از بندگانش و او است آمرزنده مهربان به نام

اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ سَيَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً ما شآءَ اللّهُ لا قُوَّةَ اِلاّ

خداى بخشاينده مهربان بزودى خدا پس از دشوارى آسانى قرار دهد آنچه خدا خواهد نيروئى نيست جز

بِاللّهِ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ وَاُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصيرٌ

به خدا بس است ما را خدا و نيكو و كيلى است و واگذارم كارم را به خدا كه براستى خدا بينا است

بِالْعِبادِ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنْ الظّالِمينَ رَبِّ اِنّى لِما

به بندگان معبودى جز تو نيست منزهى تو براستى من از ستمكارانم پروردگارا من بدانچه بسويم

اَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَاَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ

از خير فرستاده اى نيازمندم پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگان (و بازماندگان ) هستى


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:, ] [ 19:25 ] [ حسین زارع ] [ ]

خاطرات شنیدنی سرلشگر رحیم صفوی

تاریخ انتشار : شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲

 

دستیار رهبر معظم انقلاب با اشاره به مقطع پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران گفت: «از نظر نظامی ادامه دفاع کاری مشروع و منطقی بود. ما باید ارتش عراق را منهدم و رژیم بعث را تضعیف می کردیم. بعد از فتح شلمچه، فاو و حلبچه حامیان عراق حس کردند ایران در حال قدرت گرفتن است و در نهایت مجبور شدند در قطعنامه 598 به ما امتیاز دهند. من به عنوان یک فرمانده نظامی، تا آخرین روز، جنگ را یک دفاع مشروع و منطقی و عاقلانه می دانستم. ما این استعداد را داشتیم که صدام را ساقط کنیم اما بعضی از مسئولین سیاسی با امام همراهی نکردند.»

                       

به گزارش جهان به نقل از مهر، برنامه شناسنامه این هفته با حضور سردار سید یحیی صفوی و با اجرای محمد حسین رنجبران روی آنتن رفت.

صفوی در ابتدای برنامه راجع به تغییر نامش گفت: «قبل از انقلاب به علت اینکه تحت تعقیب ساواک بودم، مجبور شدم از ایران فرار کنم. برای جلوگیری از لو رفتن اطلاعات و همچنین محل سکونتم در ارتباطات تلفنی که از خارج با دوستان داشتم، نامم را تغییر دادم.»

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:56 ] [ حسین زارع ] [ ]

تصوير منتشرنشده از رهبرانقلاب در كنار پدرشان

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 27 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 15:33 ] [ حسین زارع ] [ ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:, ] [ 1:10 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

روزی لقمان در کنار چشمه ای نشسته بود . مردی که از آنجا می گذشت از لقمان پرسید : چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟

روزی لقمان در کنار چشمه ای نشسته بود . مردی که از آنجا می گذشت از لقمان پرسید : چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟
لقمان گفت : راه برو . آن مرد پنداشت که لقمان نشنیده است.
دوباره سوال کرد : مگر نشنیدی ؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به ده بعدی خواهم رسید ؟
لقمان گفت : راه برو . آن مرد پنداشت که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد .

زمانی که چند قدمی راه رفته بود ، لقمان به بانگ بلند گفت : ای مرد ، یک ساعت دیگر بدان ده خواهی رسید .
مرد گفت : چرا اول نگفتی ؟
لقمان گفت : چون راه رفتن تو را ندیده بودم ، نمی دانستم تند می روی یا کند .
حال که دیدم دانستم که تو یک ساعت دیگر به ده خواهی رسید .


 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, ] [ 13:5 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

سال کبیسه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
 

کبیسه از ریشه کبس به معنی پرکردن چاه از خاک است. در گاه‌شماری، به مقدار زمانی که برای رفع نقصان سالهای عمومی از مقدار واقعی آن یا رفع نقصان سالهای خاص نسبت به سالهای دیگر، بر سال معینی می افزایند، کبیسه گفته می‌شود. سال کبیسه (فرانسه Bissixtile)سالی است که مقدار نقصان بر آن افزوده شده باشد.

گاه‌شماری‌های خورشیدی در سالهای عادی ۳۶۵روزه و در سالهای کبیسه ۳۶۶روزه می‌باشد. در گاه‌شمارهای مبتنی بر تقویم جلالی، مثل تقویم هجری خورشیدی و در تقویم گریگوری، در هر سی‌و‌سه سال، معمولا هشت سال کبیسه وجود دارد (به ندرت در هر سی‌وسه سال هفت سال و به مراتب نادرتر نه سال کبیسه خواهد بود). در تقویم هجری خورشیدی پس از هر چهار یا پنج سال (در هر سی‌وسه سال در بیشتر موارد یک کبیسه پنج ساله و هفت کبیسه چهارساله می‌باشد) و در تقویم گریگوری پس از هر چهار یا هشت سال، یکسال کبیسه خواهد بود (در هر چهارقرن سه کبیسه هشت ساله و مابقی همه چهارساله وجود دارد). در تقویم‌های قمری، مثل تقویم هجری قمری، طول سال‌های عادی ۳۵۴ روز و طول سال‌های کبیسه ۳۵۵ روز است. در این تقویم‌ها پس از هر دو یا سه سال یک بار سال کبیسه می‌شود. و در یکدورهٔ سی ساله، ۱۱ سال کبیسه وجود دارد.[۱]

در برخی گاهشمارها، مثل تقویم عبری، تقویم طبری و تقویم چینی، طول سال‌های عادی ۱۲ ماه و طول سال‌های کبیسه ۱۳ ماه است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, ] [ 12:22 ] [ حسین زارع ] [ ]

  smaler text size normall text size bigger font size print page send to friend bookmark this pageضربان و قدرت

ضربان و قدرت

 

بالاترين ضربان قلب
قلب قناري هر دقيقه 1000 بـار مـي زند، در عوض قلب فيل هر دقيقه 25 بار مي زند.
قوي ترين قلب موجودات
قلب (شتر گاو پلنگ) يا همان زرّافه قوي ترين قلب مي باشد! بله ، اين حيوان نـجـيـب و بـي آزار، شـش مـتـر قـد دارد، فـاصـله قـلب او تـا مـغـزش حـدود 4 مـتـر اسـت. بنابر اين رساندن خون به ارتفاع چهار متري قلب پر قدرت و محكمي نياز دارد.
 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 16 فروردين 1392برچسب:, ] [ 13:8 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

 


 

آب معدنی از جمله نوشیدنی های گوارایی است که خصوصا خنک آن در روزهای گرم سال از طرفداران زیادی برخوردار است.


 

این نوشیدنی که در قالب قوطی های پلاستیکی به بازار عرضه می شود، در میان افراد چنان جایگاهی پیدا کرده که گاهی برخی خانواده ها برای مصرف روزانه به جای آب لوله کشی از آب معدنی استفاده می کنندآب معدنی همان آب چشمه است که با عبور از طبقات و لایه های کوه ها به طور طبیعی تصفیه شده و هنگامی که به سطح زمین می رسد، به جوش و خروش درمی آید و هوا و اکسیژن فراوانی را دریافت می کند. این آب به دلیل املاح معدنی نظیر کلسیم، منیزیم، سدیم و پتاسیم دارای طعم و مزه بهتری نسبت به آب لوله کشی است و می تواند تا حدودی تامین کننده نیازهای بدن باشد.
البته از آنجا که سدیم حضور قوی در اغلب آب های معدنی دارد، مصرف زیاد آن برای کسانی که دچار فشار خون هستند، کمتر مناسب بوده یا اصلا توصیه نمی شود.
معمولا برای ضدعفونی کردن این نوع آب ها از روش کلر زدن استفاده نمی شود و در عوض از روش های فیلتراسیون، ضدعفونی کردن با ازن و اشعه مادون قرمز استفاده می شود که احتمال دارد در هنگام کاربرد نامناسب برخی اشعه ها، ترکیبات مضر بطری به درون آب منتقل شده و زمینه افت املاح آب را فراهم سازد.
از طرفی نوشیدن همیشگی و دائم آب های معدنی به سبب وجود نیترات، نیتریت، سرب، کادمیوم و جیوه برای سلامتی زیان بخش هستند لذا با توجه به این که دریافت نیترات و نیتریت از طریق استفاده از غذاهای حاضری معمولا در رژیم غذایی افراد بالاست و همچنین به دلیل آن که برخی از این آب ها بویژه انواعی که از آب های پایین دست تهیه می شوند، در معرض آلوده شدن به فاضلاب، انواع کودها و آفت کش ها و نیز فلزات سنگین هستند، لذا مصرف زیاد آب معدنی توصیه نمی شود. نکته دیگر آن که درصد املاح برخی از آب های معدنی بیش از حد نیاز بوده، بنابراین می تواند خطر بروز سنگ کلیه را در افراد مستعد افزایش دهد.
● چند توصیه
از مصرف بیش از حد آب معدنی های گازدار بپرهیزید؛

...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 16 فروردين 1392برچسب:, ] [ 14:30 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

لکه‌های سفید روی ناخن لکه‌های سفید روی ناخن

 

حتما تا به حال برایتان پیش آمده که ناگهان متوجه وجود نقاط سفید رنگی روی ناخن‌هایتان شده باشید. شاید تلاش کرده باشید آنها را از روی سطح ناخن بخراشید، اما متوجه باشید که این نقاط سفیدرنگ بخشی از بافت ناخن‌هایتان هستند.بسیاری از افراد بر این باورند که ایجاد این نقاط در سطح ناخن‌ها نشانه کمبود کلسیم یا روی است و تنها راه درمان آن، ایجاد تغییر در برنامه غذایی و خوردن غذاهایی است که نیاز بدن به مواد معدنی و ویتامین‌ها را تأمین می‌کند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 1 فروردين 0برچسب:, ] [ 11:9 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

با شامپو چه کارهایی می توان کرد

گروه سايت هاي قاره بزرگترين مرجع نيازمندي ها در کشور

شامپوها، علاوه بر خاصیت شویندگی برای موها، کاربردهای دیگری هم دارند که بهتر است با آنها بیشتر آشنا شوید چون در کار خانه‌داری به کار می‌آیند...


 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, ] [ 21:38 ] [ حسین زارع ] [ ]



دختر صدساله ( حکایت )

 

 

 

دختر صدساله

 

جوان تحصیل کرده ای پیش یکی از ثروتمندان رفت تا دختر او را خواستگاری کند.همین که مرد چشمش به قیافه جوان افتاد از این که چنین داماد موقری داشته باشد بسیار خوشحال شد.لذا برای تطمیع وی گفت: من سه دختر دارم که هیچ یک ازدواج نکرده اند و می خواهم همه را به راحتی شوهر دهم از این رو تصمیم گرفته ام به هر یک از آن ها موقع عروسی به تناسب سنشان پولی دهم تا دست خالی به خانه شوهر نروند.

 

به عنوان مثال آن که هجده سال دارد هجده هزارتومان و آن که بیست وپنج سال دارد بیست وپنج و دیگری که سی ودوسال دارد به همان مقدار وجه نقد دهم. حال شما به خواستگاری کدام یک آمده اید؟

 

جوان کمی فکرکرد و پرسید: شما دختر صدساله ندارید؟!

 


منبع:روزنامه خراسان


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 21 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:54 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی

درویش, داستان ضرب المثل

هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی

می‌گویند: درویشی بود كه در كوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند: "هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی" اتفاقاً زنی مكاره این درویش را دید و خوب گوش داد كه ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: "من پدر این درویش را در می‌آورم".

زن به خانه رفت و خمیر درست كرد و یك فتیر شیرین پخت و كمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: "من به این درویش ثابت می‌كنم كه هرچه كنی به خود نمی‌كنی".

از قضا زن یك پسر داشت كه هفت سال بود گم شده بود یك دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی كرد و گفت: "من از راه دور آمده‌ام و گرسنه‌ام" درویش هم همان فتیر شیرین زهری را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور جوان!"

پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: "درویش! این چی بود كه سوختم؟"

درویش فوری رفت و زن را خبر كرد. زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور كه توی سرش می‌زد و شیون می‌كرد، گفت: "حقا كه تو راست گفتی؛ هرچه كنی به خود كنی گر همه نیك و بد كنی".
 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ] [ 22:57 ] [ حسین زارع ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مجتمع فرهنگی، مذهبی، مسجد و حسینیه سقای تشنه لب و آدرس sagha3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک های مفید
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 235
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 256
بازدید ماه : 2146
بازدید کل : 329214
تعداد مطالب : 341
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 235
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 256
بازدید ماه : 2146
بازدید کل : 329214
تعداد مطالب : 341
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

-----------------
ایران رمان