مجتمع فرهنگی، مذهبی، مسجد و حسینیه سقای تشنه لب
فرهنگی،دینی،خبری

عروسی زرتشتیان و یزدی ها

 

آداب و رسوم ازدواج, عروسی در یزد

در ایران باستان و بنا بر قوانین دوره ی ساسانی، دختران خود همسر خویش را انتخاب می کردند. این امر در کشورهای همسایه ایران مانند نداشت. در شاهنامه زنان دلاور و خردمندی چون کتایون و تهمینه، همسر خویش را انتخاب کرده و برای یافتن همسر خود همه ی مرزهای سیاسی و طبقاتی را زیر پا می گذارند. شاهنامه یک حماسه ملی است، اما تنها عشق است که در این اثر جاودانه، همه ی مرزهای ملی و قومی را در می نوردد. همسر و مادر و محبوب بزرگ ترین پهلوانان شاهنامه ، همه از دیار بیگانه هستند.

 

هنگامی که سلطان ایران، بهرام گور از دختران یک مرد روستایی ساده درخواست ازدواج می کند؛ روستایی، پاسخ را به دختران خود وا می گذارد.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ یک شنبه 19 مهر 1394برچسب:, ] [ 10:48 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

بسیاری از مردم گرفتاریهایی دارند که سخت حیران اند که چرا بر طَرَف نمی شود. بارها می پرسند که چرا مال ما بی برکت است و نیز چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟ برای چه آثار اجر و پاداش اعمال خود را مشاهده نمی کنیم؟ چرا حتی از بزرگان و مقربان درگاه الهی درخواست دعا کردیم؛ ولی مفید واقع نشد؟ و ... . باید توجه داشت که گره کور اکثر این گرفتاریها با مهم شمردن نماز باز می شود.

فاطمه زهرا(س) از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: «هر که نماز را سبک شمارد؛ از زن و مرد به پانزده بلا گرفتار می شود.

 

شش بلا در دنیا دامنگیر او می شود که عبارت است از:

 

1. «یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ عُمْرِهِ؛ خداوند، برکت را از عمرش بر می دارد»؛

 

2. «وَ یَرْفَعُ اللَّهُ الْبَرَکَةَ مِنْ رِزْقِهِ؛ و خداوند برکت را از روزی او بر می دارد»؛

 

3. «وَ یَمْحُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سِیمَاءَ الصَّالِحِینَ مِنْ وَجْهِهِ؛ و خداوند سیمای [نورانی] صالحان را از چهرة او محو می کند»؛

 

4. «وَ کُلُّ عَمَلٍ یَعْمَلُهُ لَا یُؤْجَرُ عَلَیْه؛ و هر عملی که انجام می دهد پاداش داده نمی شود [؛ زیرا قبولی نماز، شرط قبولی اعمال دیگر نیز است]»؛

 

5. «وَ لَا یَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلَی السَّمَاءِ؛ و دعای او به سوی آسمان بالا نمی رود (و مستجاب نمی شود)»؛

 

6. «وَ السَّادِسَه لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فِی دُعَاءِ الصَّالِحِینَ؛ و ششم اینکه برای او بهره ای در دعای صالحان نیست (دعای خوبان شامل او نمی شود)».

 

و سه بلا در موقع جان دادن دامنگیر او می شود:

 

1. «أَنَّهُ یَمُوتُ ذَلِیلاً؛ ذلیل می میرد»؛

 

2. «وَ الثَّانِیَةُ یَمُوتُ جَائِعاً؛ گرسنه می میرد»؛

 

3. «وَ الثَّالِثَةُ یَمُوتُ عَطْشَاناً فَلَوْ سُقِیَ مِنْ أَنْهَارِ الدُّنْیَا لَمْ یَرْوَ عَطَشُهُ؛ تشنه می میرد، هر چند از تمام نهرهای دنیا او را سیراب کنند، تشنگی اش برطرف نمی شود؛»

 

و سه بلا در قبر شامل حال او می شود:

 

1. «یُوَکِّلُ اللَّهُ بِهِ مَلَکاً یُزْعِجُهُ فِی قَبْرِه؛ خداوند، ملکی را مقرر می کند تا او را در قبر آزار دهد»؛

 

2. «وَ الثَّانِیَةُ یُضَیَّقُ عَلَیْهِ قَبْرُه؛ دوم اینکه قبرش بر او تنگ خواهد بود»؛

 

3. «وَ الثَّالِثَةُ تَکُونُ الظُّلْمَةُ فِی قَبْرِهِ؛ سوم اینکه تاریکی در قبرش خواهد شد»؛

 

و سه بلا [نیز] در روز قیامت دامنگیر او خواهد شد:

 

1. «أَنْ یُوَکِّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکاً یَسْحَبُهُ عَلَی وَجْهِه؛ خداوند ملکی مأمور می کند او را با صورت بکشد»؛

 

2. «وَ الثَّانِیَةُ یُحَاسَبُ حِسَاباً شَدِیداً؛ دوم اینکه حسابرسی شدیدی می شود»؛

 

3. «وَ الثَّالِثَةُ لَا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ لَا یُزَکِّیهِ وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ و سوم اینکه خداوند به او نظر [رحمت] نمی کند و او را پاکیزه نمی سازد، و برای او عذاب دردناکی است.»

 

بحار الانوار، ج80 ص21

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, ] [ 16:52 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

امسال با توسل و نام حضرت فاطمه (س) آغاز می شود و چون گناه در این نوروز کمتر است امید است مبارک ترین نوروزمان باشد و سالی سرشار از معنویت و برکت نصیبمان بشود امید آنکه سال ظهور امام زمانمان باشد انشاء الله


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 27 اسفند 1393برچسب:, ] [ 7:25 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

معماي گودال

 

 معما:
در گودالي به طول 4/2 متر (چهار و دو دهم) و به عرض 3/4 متر (سه و چهار دهم) ، چند متر مکعب خاک وجود دارد؟
 روش محاسبه را هم ذکر کنيد !...


 اول: سعي کنيد خودتان جواب معما را پيدا کنيد.




موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:معما, ] [ 10:43 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

معمای 5 کلاه و 3 نفر


 

 در يک اتاق تاريک 3 (سه) کلاه قرمز و 2 (دو) کلاه آبي قرار داده ايم. 2 (دو) نفر بينا و 1 (يک) نفر نابينا وارد اتاق مي شوند و هر کدام يک کلاه را بر سر مي گذارند و از اتاق خارج مي شوند. چون اتاق تاريک بوده است دو نفر بينا نيز مانند فرد نابينا قادر به تشخيص رنگ کلاه خود نيستند. بيرون از اتاق هر يک فقط به کلاه ديگران نگاه مي کنند و درباره رنگ کلاه روي سر خودشان قضاوت مي کنند ...

بيناي اول: من نمي دانم که کلاهم چه رنگي است.
بيناي دوم: من هم نمي دانم که کلاهم چه رنگي است.
نابينا: من مي دانم که کلاهم چه رنگي است !!

سوال: چطور دو نفر بينا نتوانستند رنگ کلاه روي سر خود را تشخيص دهند ولي فرد نابينا متوجه رنگ کلاه خود شد؟!

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 13 اسفند 1393برچسب:, ] [ 8:27 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

فرازهایی از زندگی عقیله بنی هاشم

سه شنبه 5 اسفند 1393
حضرت زینب سلام الله علیها ملقب به، عقیله بنی هاشم و عقیلة الطالبین پیام​‌رسان انقلاب عاشورا بود.

در مورد ولادت حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ مورخان اقوال گوناگونی را ذکر کرده اند.
دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان یکی پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجری.[1] و دیگر آنکه برخی نیز سال 6 هـ را سال ولادت ایشان می دانند.[2] البته اقوال دیگری نیز ذکر شده است.

مادر بزرگوارش حضرت «فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ» و پدرش امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می باشد. این بانوی بزرگوار در شهر «مدینه» تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ حدود پنج یا شش سال بوده است. «زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال 11 هـ به پایان رسید».[3]

شوهرِ «زینب» «عبدالله بن جعفر» پسر عموی بزرگوارش می باشد. «او یکی از شخصیتهای مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف می باشد».[4]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 5 اسفند 1393برچسب:, ] [ 15:33 ] [ حسین زارع ] [ ]

آمار نهضت كربلا

اربعین حسینی

نقش آمار در ارائه سیماى روشن‏تر از هر موضوع و حادثه، غیر قابل انكار است. لیكن ‏در حادثه كربلا و مسائل قبل و بعد از آن، با توجه به اختلاف نقل‎ها و منابع، نمى‎‏توان در بسیارى از جهات، آمار دقیق و مورد اتفاق ذكر كرد و آنچه نقل شده، گاهى تفاوت‎هاى ‏بسیارى با هم دارد. در عین حال بعضى از مطالب آمارى، حادثه كربلا را گویاتر مى‎‏سازد.

به همین دلیل به ذكر نمونه‎هایى از ارقام و آمار مى‎‏پردازیم:(1)

مدت قیام امام حسین‏(علیه‎السلام) از روز امتناع از بیعت با یزید، تا روز عاشورا 175 روز طول كشید: 12 روز در مدینه، 4 ماه و 10 روز در مكه، 23 روز بین راه مكه تا كربلا و 8 روز در كربلا (2 تا 10 محرم).

منزل‎هایى كه بین مكه تا كوفه بود و امام حسین(علیه‎السلام) آنها را پیمود تا به كربلا رسید 18 منزل بود.(معجم البلدان)

فاصله منزل‎ها با هم سه فرسخ و گاهى پنج فرسخ بود.

منزل‎هاى میان كوفه تا شام 14 منزل بود كه اهل بیت را در حال اسارت از آنها عبور دادند.

نامه‎هایى كه از كوفه به امام حسین‏(علیه‎السلام) در مكه رسید و او را دعوت به آمدن كرده ‏بودند 12000 نامه بود.(طبق نقل شیخ مفید)

بیعت كنندگان با مسلم بن عقیل در كوفه 18000 نفر، یا 25000 نفر و یا 40000 نفر گفته شده است.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:, ] [ 22:59 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

 

۱۷۲ نکته از واقعه جانسوز کربلا

واقعه کربلا تنها یک بار در طول تاریخ اتفاق افتاد، اما این رویداد بی‌نظیر و مسائل قبل و بعد از آن را افراد مختلفی نقل و روایت کرده اند، به همین دلیل برخی از اطلاعات و آمارها با یکدیگر تفاوت دارد.

مهر: با استفاده از آمار می توان هر موضوع یا حادثه ای را دقیق تر بیان کرد تا افراد نیز آن را بهتر درک کنند؛ نقش آمار در ارائه سیمای روشنتر از هر موضوع و حادثه، غیر قابل انکار است.

به دلیل آنکه بعضی از مطالب آماری، زمانی و مکانی، حادثه کربلا را گویا تر می سازد، ۱۷۲ نکته از این واقعه جانسوز و ۷۲ شهید کربلا بیان می شود:

خصوصیات منطقه عملیاتی کربلای ۶۱ هجری

۱- واقعه کربلا نزدیک رودخانه دجله و فرات ۲- دجله در سمت چپ و فرات در سمت راست کربلا ۳- از نظر آب و هوایی در منطقه خشک و گرم عراق قرار گرفته و در ضلع شمال شرقی ایران قراردارد و درجنوب غربی، حجاز واقع شده است ۴- منطقه رملی و نیمه جنگلی است ۵- در حاشیه نهرعلقمه، نخلستانی قرار دارد.

۶- دارای تپه ماهور و پستی و بلندیهای بسیار است ۷- نهر علقمه از فرات منشعب شده و در نزدیکی اردوگاه حسینی قرار دارد ۸- موسم تابستان با گرمای مخصوص منطقه همراه است ۹- کربلا در حاشیه فرات و قبرستان یهود قرار گرفته است ۱۰- از نظر اهمیت جغرافیایی، نقطه کور، منزوی و فراموش شده، فاقد هر گونه امتیاز و اهمیت ویژه سیاسی، فرهنگی ، نظامی و اقتصادی در آن دوران است.

خصوصیات حرکت زمینی سید الشهدا(ع)

۱- عقب نشینی تاکتیکی در زمان غیر قابل پیش بینی ۲- بهره گیری از زمین برای ایجاد جنگ روانی ۳- انتخاب کمیت زمین برای به دست گرفتن ابتکارعمل در جنگ ۴- در اختیار گرفتن زمان و سلب آن از دشمن ۵- ایجاد توازن دفاعی ۶- تجزیه نیرو و تغییر جهت دشمن به سمت ضعف ۷- به هم زدن نظم تشکیلاتی و ایجاد تغییر در قرارگاه جنگی دشمن.

۸- سلب اختیار از دشمن و به دست گرفتن ابتکار حرکت ۹- اخلال در سیستم تصمیم گیری فرماندهان نظامی ۱۰- به دست گرفتن ابتکار عمل در زمین.۱۱- به موضع انفعالی کشیدن دشمن ۱۲- استفاده از پوشش طبیعی و تصنعی زمین و بهره گیری ازآن برای استتار و اختفاء ۱۳- جلوگیری از تمرکز قوا هنگام حمله دشمن و ایجاد فاصله جغرافیایی بین فرماندهی، تدارکات و ارتباطات ۱۴- ایجاد شتابزدگی در تصمیم گیری نظامی و کندی در عمل دشمن ۱۵- سلب هر گونه بهره گیری استراتژیک از زمین (از دشمن).


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 21 آبان 1393برچسب:, ] [ 22:31 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

لطیفه دانش آموزی

 

تکاور

مادر: پسرم بازم که نمره تک آوردی!آخه من به توچی بگم؟

پسر: هیچ مادر بهم بگو تکاور!

------

تقویم

دانش آموزی به کتابفروشی رفت وگفت : آقا تقویم دارید؟

فروشنده: چه تقویمی؟

دانش آموز: تقویمی که تعطیلی زیاد داشته باشه!

------

تنبیه گوسفندان

گوسفندهای چوپانی کم شیرمیدادند برای تنبه واینکه درسی بهشون داده باشه  آنها را به چمن مصنوعی برد!!

------

سیاه سرفه

بیمارآقای  دکتر! گمان کنم سیاه سرفه گرفته باشم!

دکتر: پس لطفا اینجا سرفه نکنید تازه دیوارها را رنگ کرده ایم!

------

نشانه

مردی به کلانتری رفت وگفت:مردی نصف دماغ مرا کند!

افسرنگهبان پرسید: او را میشناسی ؟ نشانه ای چیزی از اوداری؟!

مرددستش را در جیبش کردویه چیزی درآورد  وگفت : آره ایناهاش! یه تیکه« نصف »  گوشش پیش منه!!

------

عبرت

از دانش آموزی پرسیدن آینده چی میخوای بشی؟

گفت : یکی دکتر میشه ! یکی معلم میشه! یکی مهندس میشه! منم میخوام درس عبرتی بشم برا همه!!

------

عینکی

اولی: آقای دکتر گمون کنم عینک لازم دارم.

دومی: بله حتما چون اینجا مغازه ساندویچ فروشیه.

------

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:, ] [ 19:25 ] [ حسین زارع ] [ ]

پنج شنبه 10/7/1393

زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟

 


جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: ای جابر، تو به مردی از خاندان من می‌رسی که هم‌نام و هم‌شکل من است، علم را می‌شکافد و تفسیر و توضیح می‌دهد.

 


امام محمد باقر علیہ السلام

حضرت امام محمد باقر (ع)، امامی است که همه لحظات عمر با برکتش، در راه ارشاد و هدایت انسان‌ها به پایان رسید. امامی که از زمینه‌سازی‌های پدرش امام سجاد (ع) در راستای معرفی مکتب تشیع و مبارزه با طاغوت زمان، بهره‌برداری بسیار کرد و با تربیت شاگردان برجسته و تبیین فقه ناب اسلام و اهل بیت (علیهم‌السلام)، بزرگ‌ترین قدم را برای شناسایی تشیع و مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) برداشت.

او در سن چهار سالگی در کربلا و ماجرای عاشورای حسینی حضور داشت و در سفر کوفه و شام همراه پدر، همه سختی این سفر را تحمل کرد و بر اساس فرهنگ عاشورا تربیت شد. او تجسمی از ارزش‌های والای انسانی و کمالات اخلاقی بود، پیامبر اکرم (ص) از او یاد و تجلیل فراوانی نموده است؛ چنان‌که جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: ای جابر! تو به مردی از خاندان من می‌رسی که هم‌نام و هم‌شکل من است، علم را می‌شکافد و تفسیر و توضیح می‌دهد. [1]

زندگی امام باقر (ع) را می‌توان در سه بخش بیان نمود:

1 - امام باقر (ع) در عصر پدر (38 سال).

2 - دوران امامت (20 سال).

3 - نمونه‌ای از گفتار و رفتار امام باقر (ع).

بخش اول:

اسم مبارک آن حضرت محمد، لقبش باقر، شاکر و امین. کنیه‌اش ابوجعفر، نام پدر گرامی‌اش علی بن الحسین (ع) و نام مادر بزرگوارش، فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) بود. در اول رجب سال 57 ه. ق در مدینةالنبی متولد و در سال 114 ه. ق در همان شهر، شهید شد و از دنیا رفت. او از دو طرف، نَسَبش به هاشم می‌رسید و هم از دو طرف، نسبش به امام علی (ع) می‌رسید. قبر شریفش در مدینه، در قبرستان [2] بقیع کنار قبر پدر بزرگوارش امام سجاد (ع) است.

امام باقر (ع) دریافته بود که فرهنگ تشیع در انزوا قرار گرفته و زیر چکمه جلادان اموی، بی‌رمق مانده است، از این رو لازم بود به یک انقلاب وسیع فرهنگی دست بزند و با تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان برجسته، فقه آل محمد (ع) و خط فکری تشیع را آشکار سازد.

دوران عمر شریف امام باقر (ع):

1 - سه سال و شش ماه و ده روز با جدّ بزرگوارش امام حسین (ع).

2 - سی و چهار سال و پانزده روز با پدرش امام سجاد (ع).

3 - نوزده سال و ده ماه و 12 روز مدت امامت.

امام صادق (ع) درباره مقام مادر امام باقر (ع) فرموده است: «کانت صدیقه لم تدرک فی آل الحسن امرأهٌ مثل‌ها» [3] او یک صدیقه راست‌گو و راست‌کردار بود و در خاندان امام حسن (ع)، بانویی مانند او یافت نمی‌شود.

بخش دوم و سوم:

دوران امامت امام باقر (ع): در محرم سال 95 ه. ق پس از شهادت پدر بزرگوارش امام سجاد (ع)، دوران امامت امام باقر (ع) هنگامی که 38 سال از عمر شریفش می‌گذشت، آغاز گردید و تا ذیحجه 114 ه. ق و حدود 20 سال طول کشید. امام باقر (ع) در این مدت در مدینه زندگی می‌کرد و خلفای عصرش به ترتیب چنین بودند:

1 - ولید بن عبدالملک، که حدود پنج ماه از امامت امام باقر (ع) در عصر خلافت او واقع شد.

2 - سلیمان بن عبدالملک، از سال 96 تا 99 ه. ق که چهار سال و دو ماه از امامت امام باقر (ع) در این عصر بود.

3 - عمر بن عبدالعزیز، از سال 99 تا 101 که دو سال و پنج ماه از امامت امام باقر (ع) با این عصر مصادف شد.

4 - یزید بن عبدالملک، از سال 101 تا 105 ه. ق که چهار سال و دو ماه از امامت امام باقر (ع) در این عصر بود.

5 - هشام بن عبدالملک از سال 105 تا 114 ه. ق که حدود 9 سال بخش آخر امامت امام باقر (ع) در این عصر پر آشوب واقع شد و سرانجام به دستور او و توسط والی مدینه مسموم شد و به شهادت رسید. [4]

امام محمد باقر (ع)

تأسیس حوزه علمیه و نهضت فرهنگی تشیع:

امام باقر (ع) دریافته بود که فرهنگ تشیع در انزوا قرار گرفته و زیر چکمه جلادان اموی، بی‌رمق مانده است، از این رو لازم بود به یک انقلاب وسیع فرهنگی دست بزند و با تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان برجسته، فقه آل محمد (ع) و خط فکری تشیع را آشکار سازد. آن حضرت به خوبی می‌دانست که همین موضوع، زمینه عمیق و بنیان‌کن برای مبارزه با طاغوتیان خواهد شد و در درازمدت، شیعیان را به صحنه می‌آورد و مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام) را زنده خواهد کرد.

بنابر این، امام باقر (ع) زمینه‌سازی بسیار عمیق و خوبی را در این راستا نمود و پس از او، فرزند برومندش امام صادق (ع) با تشکیل حوزه علمیه چهار هزار شاگردی، آن را به ثمر رسانید و به عنوان یک دانشگاه عظیم اسلامی در تاریخ اسلام، آشکار و ماندگار ساخت. بنابر این می‌توان گفت: امام باقر (ع) موسس و بنیان‌گذار حوزه علمیه شیعه و نهضت فکری و انقلاب فرهنگی تشیع بود. [5]

امام باقر (ع) شاگردانی مانند: محمد بن مسلم، زراره بن اعین، ابوبصیر، برید بن معاویه را تربیت کرد که امام صادق (ع) فرمود: این چهار نفر، مکتب و احادیث پدرم را زنده کردند؛ و فرمود: صلوات خدا بر آن‌ها در حال زندگی و پس از مرگ [6]. یکی از شاگردان پرورش یافته امام باقر (ع) یعنی جابر بن یزید جُعفی، پس از هجده سال کسب علم و آموختن هفتاد هزار حدیث از محضر امام باقر (ع)، هنگام وداع از آن حضرت (برای مراجعت به کوفه)، از ایشان تقاضای حدیث و پند و نصیحت می‌کند! امام باقر (ع) می‌فرماید: بعد از هجده سال کسب علم و کمال، بس نیست؟ جابر عرض می‌کند: آری، شما دریایی هستید که آبش تمام نمی‌شود و به قعر آن نمی‌توان رسید. امام باقر (ع) می‌فرماید: سلام مرا به شیعیانم برسان و به آن‌ها اعلام کن بین ما و خداوند، هیچ خویشاوندی نیست و به پیشگاه خداوند کسی نزدیک نگردد، مگر در پرتو اطاعت و پیروی؛ ای جابر، کسی که خدا را اطاعت کند و ما را دوست بدارد، او دوست ما خواهد بود، و کسی که نافرمانی خدا کند، دوستی ما به حال او سودی نخواهد بخشید. [7]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] - اصول کافی، ج 1، ص 469.

[2] - الارشاد شیخ مفید، ترجمه حاج سید هاشم رسولی محلاتی، انتشارات علمیه الاسلامیه، چاپ دوم، قطع وزیری، ص 156.

[3] - اصول کافی، ج 1، ص 496.

[4] - اقتباس از تتمه المنتهی، ص 73 تا 90 از تاریخ یعقوبی آدرس داده شده.

[5] - گرچه اساس تشیع در عصر رسول خدا (ص) پی‌ریزی شد، ولی حکومت ننگین بنی‌امیه، این اساس را درهم ریخت و امام باقر (ع) آن را نوسازی کرد.

[6] - بهجه الآمال، ج 4، ص 69 (به نقل از سیره چهارده معصوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 463، نشر مطهر، 1378، قطع وزیری).

[7] - سفینه البحار، ج 2، ص 142، بحار، ج 78، ص 183.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, ] [ 5:37 ] [ حسین زارع ] [ ]

مطلب جالب تربیتی

ﺩﺭ بعض ﻣﻬﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﺎ  ۹ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺑﻪ ۱۰ ﺑﭽﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﻫﺮ ﮐﯽ
ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﺑﺎﺧﺘﻪ
ﺑﻌﺪ ۹ ﺑﭽﻪ ﻭ ۸ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺗﺎ ﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﻮﻧﻪ ...
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﻭ ﻫﻞ ﻣﯿﺪﻥ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﺑﺘﻮﻧﻦ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺑﺸﯿﻨﻦ .
ﺩﺭ ﻣﻬﺪ ﮐﻮﺩﮎ ﻫﺎﯼ ﮊﺍﭘﻦ ۹ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﯿﺬﺍﺭﻥ ﻭ ﺑﻪ ۱۰ ﺑﭽﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﮔﻪ ﯾﮑﯽ
ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﺎ ﻧﺸﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺧﺘﯿﻦ.
ﻟﺬﺍ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﻌﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﻭ ﻃﻮﺭﯼ ﺑﻐﻞ
ﻣﯿﮑﻨﻦ ﮐﻪ ﮐﻞ ﺗﯿﻢ ۱۰ ﻧﻔﺮﻩ ﺭﻭﯼ ۹ ﺗﺎ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺟﺎ ﺑﺸﻦ ﻭ ﮐﺴﯽ ﺑﯽ ﺻﻨﺪﻟﯽ
ﻧﻤﻮﻧﻪ .
ﺑﻌﺪ ۱۰ ﻧﻔﺮ ﺭﻭﯼ ۸ ﺻﻨﺪﻟﯽ، ﺑﻌﺪ ۱۰ ﻧﻔﺮ ﺭﻭﯼ ۷ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ .
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﯽ ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﻪ .
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﺁﻓﺘﺎﺏ، ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺩﺍﻣﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ
ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻤﺪﻟﯽ ﻭ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺗﯿﻤﯽ ﺭﻭ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻥ
ﺣﺘﻤﺎ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﺭﻭ ﺗﻮ ﻣﺘﺮﻭ ﺩﯾﺪﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻦ ﻭﺍﺳﻪ
ﺻﻨﺪﻟﯽ

سبک زندگی


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, ] [ 5:31 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

امام باقر (علیه السلام)
 

امام باقر(علیه السلام):

آیا شیعیانمان را  معرّفى كنم

 آنها دژهاى محكمى هستند و سینه هاى امانتدارى هستند

 و صاحبانعقل هایى وزین و متین هستند

شایعه پراكنى نمى كنند و اسرار را فاش نمى كنند

 وآدم هاى خشك و خشن و ریاكار هم نیستند

 راهبان شب و شب زنده داران و شیرانروزند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, ] [ 5:17 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

بیماران دارای سنگ کلیه و روزه داری

روزه در بیماران سنگ کلیه, فواید روزه

 

کلیه ها مسئول تنظیم آب و املاح بدن هستند و اینکار را به دقت تمام انجام می دهند. حتما شما متوجه شده اید که اگر شما حتی چند لیتر مایعات پشت سر هم مصرف کنید، کلیه ها بلافاصله میزان زیادی آب را دفع می کنند و گرنه ما توسط آب زیادی که مصرف می کنیم غرق می شویم. همین موضوع در مورد املاح نیز صدق می کند.

 

مثلا یون پتاسیم که در میوه جات به مقدار زیادی وجود دارد، اگر از طریق کلیه ها دفع نشود، میزان آن در خون بالا رفته و سبب ایست قلبی می شود. هر ملحی به میزان مشخصی در آب محلول است. مثلا اگر شما به یک لیوان آب شروع به اضافه کردن شکر کنید، شکر در ابتدا در آب حل می شود. حال اگر شما به اضافه کردن شکر به آب ادامه دهید، موقعی می رسد که دیگر شکر قابل حل در آب نیست و به اصطلاح می گوئیم که آب از شکر اشباع شده است.

 

در نقطه اشباع، شکر شروع به کریستالیزه شدن می کند و به شکل جامد در می آید. در این نقطه ما برای اینکه شکر را به حالت محلول در آوریم باید میزان آب را افزایش دهیم ولی باز در این میزان آب افزایش یافته ما به نقطه ای می رسیم که آب از شکر اشباع شده و شکر به شکل کریستال در می آید. همین مکانیسم در مورد سنگ سازی کلیه ها نیز صادق است.

 

شایعترین نوع سنگ کلیه به ترتیب اگزالات کلسیم و فسفات کلسیم هستند. اگر اگزالات کلسیم به شکل محلول در بیاید، کریستالیزه نشده و با ادرار دفع می شود، ولی کافی است که میزان آن در ادرار به نقطه ای برسد که دیگر قابل حل نباشد که در اصطلاح می گوئیم که به نقطه اشباع رسیده است. در این حالت کریستال اگزالات کلسیم تشکیل می شود. این کریستالها در ابتدا در حد میکرون هستند و اگر حجم ادرار به مقدار کافی زیاد باشد از راه ادرار دفع می شوند، و گرنه در کلیه رسوب کرده و کم کم بزرگ شده و به شکل سنگ کلیه در اندازه های متفاوت در می آید.

در مورد روزه داری در کسانی که دارای سابقه سنگ کلیه هستند چند اصل کلی وجود دارند:
بطور کلی سابقه سنگ کلیه مانع از گرفتن روزه نیست.

برای همه کسانی که دارای سنگ کلیه هستند یک نسخه واحد نمی توان پیچید.

بسته به شرایط محیط، نوع کار، میزان فعالیت روزانه و میزان دفع مایعات، در مورد هر بیمار باید جداگانه تصمیم گرفت.

در افرادیکه فقط دارای یک بار سابقه سنگ کلیه بوده اند با افرادیکه مکررا سنگ کلیه می سازند، دستورات پزشک متفاوت خواهد بود.

نوع عملکرد کلیه (آیا کلیه ها سالم هستند یا نه و اگر آسیب دیده اند، این آسیب چقدر است) در اخذ تصمیم مهم است.

میزان دفع آب یک کارگر ساختمانی که در زیر آفتاب کار می کند چندین برابر یک کارمند پشت میز نشین است که در یک اطاق دارای سرمایش مناسب کار می کند. هر بیماری باید قبل از اخذ تصمیم در مورد چگونگی روزه داری، با پزشک معالج خود مشورت نماید.

 

روزه در بیماران سنگ کلیه, فواید روزه

 

پزشک برای اینکه تصمیم بگیرد که بیمار رزوه بگیرد یا نه، پارامترهای زیر را در نظر خواهد گرفت:
سن و جنس

چگونگی سابقه سنگ کلیه (چند بار با چه فواصلی مبتلا به سنگ کلیه شده است)

سابقه اقدامات درمانی از جمله عمل جراحی برای سنگ

شغل بیمار و میزان مایعاتی که در روز از دست می دهد

وجود بیماریهای دیگر مثل دیابت

چگونگی عملکرد کلیه (آیا کلیه ها عملکرد طبیعی دارند، اگر کلیه ها آسیب دیده اند این آسیب چقدر است، آیا بیمار فقط دارای یک کلیه است)

محل سنگ (آیا سنگ در داخل کلیه است و یا در داخل حالب)

 

اندازه و میزان سنگ ( تعداد سنگها و اندازه آنها چقدر است)

جنس سنگ (سنگ بیمار از چه جنسی است، اگزالات کلسیم، اسید اوریک، سنگ عفونی، سنگ سیستئینی)

میزان فعالیت روزانه (آیا بیمار بنا به دلایلی زمین گیر است و یا فعالیتهای روزمره را انجام می دهد)

نوع رژیم غذائی و میزان مایعاتی که در روز مصرف می کند

نوع داروهائیکه مصرف می کند

توصیه های کلی در مورد روزه داری در افرادیکه دارای سابقه سنگ کلیه هستند به قرار زیر است ولی اخذ تصمیم نهائی با پزشک معالج خواهد بود:
ما در اصطلاح افراد مبتلا به سنگ کلیه داریم که به آنها سنگ ساز فعال می گوئیم یعنی این افراد هر شش ماه دو بار مبتلا به سنگ کلیه می شوند. این افراد اگر به مقدار کافی مایعات مصرف نکنند بسرعت سنگ می سازند. توصیه می شود این افراد در فصل گرما و طولانی مدت روزه نگیرند.

بیمارانیکه دارای سنگ حالب هستند تا موقع دفع سنگ و یا درمان آن نباید روزه بگیرند. چون این بیماران نیاز به این دارند که هر چه زودتر سنگ خود را دفع کنند. اگر سنگ حالب به اندازه ای بزرگ باشد که جلوی دفع ادرار از کلیه مربوطه را کاملا مسدود کند، کلیه همانطرف در عرض 8 هفته از بین می رود. در حقیقت سنگ حالب از اورژانسهای پزشکی است.

در افرادیکه دارای سنگ کلیه از نوع عفونی هستند و عفونت فعال کلیه دارند، روزه داری توصیه نمی شود.

افرادیکه جنس سنگ آنها سیستئین است، نباید روزه بگیرند، چون بسرعت دچار سنگ کلیه می شوند.

افرادیکه دارای یک سنگ منفرد در قسمتی از کلیه بوده که چندین سال است، بدون تغییر باقی مانده است، می توانند روزه بگیرند. این افراد باید حتما ما بین افطاری و سحری حدا قل 8 لیوان آب علاوه از میزان مورد نیاز برای رفع تشنگی بنوشند.

افرادیکه در سابقه یک بار دچار سنگ کلیه شده اند و چندین سال است که دیگر سنگ کلیه نداشته اند، می توانند روزه بگیرند و از مایعات به شرح فوق باید استفاده کنند.

افرادیکه اخیرا فقط بار اول است که دچار سنگ کلیه شده اند و درمان نیز انجام شده است، می توانند روزه بگیرند.

افرادیکه یک کلیه خود را به خاطر سنگ کلیه از دست داده اند، نباید روزه بگیرند.

افرادیکه بیش از 50 درصد عملکرد کلیه های خود را به علت سنگ کلیه از دست داده اند صلاح است روزه نگیرند.

افرادیکه برای بار اول در ماه رمضان دچار سنگ کلیه شده و میتلا به درد و خونریزی می شوند، تا درمان آن نباید روزه بگیرند.

بطور کلی ثابت نشده است که روزه داری فرد را مستعد سنگ کلیه می کند.

منبع:7sib.ir


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 9 تير 1393برچسب:روزه,سنگ کلیه,رمضان, ] [ 23:17 ] [ حسین زارع ] [ ]

خنده پيامبر (ص )

روزى پيامبر (ص ) به طرف آسمان نگاه مى كردند و مى خنديدند، شخصى به آن حضرت عرض كرد: چرا مى خنديد؟
پيامبر فرمود: آرى به آسمان نگاه كردم ، ديدم دو فرشته به زمين آمدند، تا پاداش عبادت شبانه روزى بنده با ايمانى را كه هر روز در محل نماز خود، به عبادت و نماز مشغول مى شد، بنويسد. اما او را در محل نماز خود نيافتند، بلكه در بستر بيمارى يافتند، آنها به سوى آسمان بالا رفتند، و به خدا عرض ‍ كردند: ما طبق معمول براى نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ايمان ، به محل نماز او رفتيم ، ولى او را در محل نمازش نيافتيم بلكه او در بستر بيمارى آرميده بود.
خداوند به آن فرشتگان فرمود: ((تا او در بستر بيمارى است ، همان پاداش ‍ را كه هر روز براى او هنگامى كه در محل نماز و عبادتش بود، مى نوشتيد، بنويسيد، و بر من است كه پاداش اعمال نيك او را تا آن هنگام كه در بستر بيمارى است ، براى او بنويسم ))(1).


1- فروع كافى ، ج 1، ص 31، بحارالانوار ج 22، ص 83


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 21:50 ] [ حسین زارع ] [ ]

بواسطه يك عمل وارد بهشت شد

روز قيامت مردى را مى آورند كه وقتى متوجّه اوضاع و احوال خود مى شود، مى بيند اصلا حسنه اى ندارد!
ندا مى شود! اى فلان بوسيله عمل خود داخل بهشت شو!
او مى گويد: بار خدايا با كدام عمل !؟
خطاب مى رسد: در فلان شب كه خواب بودى و از اين پهلو به آن پهلو مى غلطيدى ، گفتى : يا اللّه و سپس فورا خوابت برد. تو اين موضوع را فراموش كردى اما من كه خُمار نبودم و خواب در وجودم راه ندارد اين سخن تو را فراموش نكردم كه مرا صدا زدى .(1)


1- تفسير آسان : ج 1، ص 19، نقل از غرائب القرآن ، شرح حمد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 23:10 ] [ حسین زارع ] [ ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:, ] [ 22:31 ] [ حسین زارع ] [ ]

ق کردن دختر شهید از گریه برای پدر.....

 

رقیه بودن زمان و مکان نمی شناسد،

هر دخترک یتیمی طلب بابای شهیدش را دارد، 

دیروز زهرای سه ساله ای با سر به خون رنگین شده ای راز و نیاز می کرد 

و امروز دختران شهید چشم در چشمان پدری که در قاب عکس مانده است درد دل می کنند. 

و عاقبت هر دو یکی است هنوز کودکی را نگذرانده پیر می شوند و به پای عکس شهید جان می دهند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 4 فروردين 1393برچسب:, ] [ 15:8 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

 

 

در زمان خلافت معتصم عباسی یکی از وزبران او، کاخِ سر به فلک کشیده اى داشت که بر خانه های اطراف مشرف بود. او بیشتر اوقات درکاخ خود می نشست و به تماشای زنان و دختران همسایگان می پرداخت. روزی هنگام تماشا چشمش به دختری زیبا و با جمال افتاد و زیبایی اش نظر او را جلب کرد.

وزیر از پدر دختر و کسب وکار او پرسید. در جواب گفتند: پدرش از تجار بازار است.

وزیر کسی را به خواستگاری دختر فرستاد؛ اما پدر دختر قبول نکرد و گفت: دختر من باید با یکی از تجارکه در شأن من است ازدواج کند و شأن وزیر از شأن یک تاجر بالاتر است.

وزیر از حرف پدر دختر مایوس شد و راز خود را به یکی از نزدیکان خودگفت و از او راه چاره ای خواست.

آن شخص گفت: علاج آن، هزار دینار است. با این مبلغ می توانی به وصال دختر مورد علاقه ات برسی

وزیر با تعجب پرسید: چگونه ممکن است با هزار دینار به خواسته خود برسم در حالی که حاضرم در این راه دویست هزار دینار خرج کنم! آن شخص گفت: هزار دینار را به ده نفر ازکسانی که عدالت شان نزد قاضی ثابت است می دهی تا آنها در دادگاه شهادت دهندکه وزیر آن دختر را عقدکرده و مهر زیادی هم برای آن تعیین کرده است. هنگامی که پدر دختر چنین مهریه سنگینی را مشاهده کند حتما به ازدواج او راضی می شود.

وزیر هزار دینار آماده کرد و به ده نفر داد که در دادگاه شهادت دهند وزیر با دختر ازدواج کرده است، آنگاه کسی را نزد پدر دختر فرستاد که زن من باید به منزلم بیاید و دیگر نمی خواهم در خانه پدر باشد.

وقتی پدر دختر از ماجرا آگاه شد، ناراحت شد و در دادگاه از وزیر شکایت کرد، قاضی هم دستور داد هر دو نفر در دادگاه حاضر شوند و شهود هم آمدند و به نفع وزیر شهادت دادند.

قاضی حکم کرد که وزیر نقداً تمام مهریه را در دادگاه به پدر دختر تسلیم کند و همسرش را به خانه خود ببرد و حکم هم اجرا شد.

پدر دخترکه از شهادت دروغ آن ده نفر و حکم قاضى ناراحت بود، هر چه تلاش کرد که خود را نزد خلیفه برساند و داستان خود را برای او نقل کند، ممکن نشد تا این که روزی به یکی از دوستانش که از مشاوران خلیفه بود، نقشه وزیر را بازگو کرد وگفت: من چگونه مى توانم خود را به خلیفه برسانم و عرض حال کنم؟

مشاور خلیفه گفت: خود را به لباس خدمتگزاران خلیفه درآور و با آنان داخل کاخ شو و مطلب خود را به گوش خلیفه برسان.

تاجر به دستور دوستش عمل کرد و خود را به خلیفه رسانید و در خلوت، قضیه خود را براى او شرح داد. معتصم دستور داد وزیر را حاضر کنند. وقتی او حاضر شد از هیبت خلیفه خود را باخت و چاره اى جز راستی ندید، فکرکرد اگر راست بگوید خلیفه هم او را مورد عفو خود قرار می دهد. بعد از اقرار وزیر، خلیفه دستور داد آن ده نفر شاهد را هم احضارکنند. وقتی آنان حاضر شدند، واقعیت ماجرا را برای خلیفه تعریف کردند. معتصم دستور داد هریک از شهود را بر یکی از دروازه های قصر، داربزنند و وزیر خائن را هم میان پوست گاوی که تازه کنده اند، قرار دهند و ماموران آنقدر با چوب بر آن بزنند تا گوشت و استخوان و پوست وزیر با یکدیگر مخلوط شود، سپس امرکرد که تاجر دختر خود را به خانه ببرد و در عوض مهریه او، کاخ و اموال وزیر را در اختیار پدر دختر قرار دهند. 1

 
------------------

1. خز ینـة ا لجوا هر، ص 624.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:, ] [ 21:38 ] [ حسین زارع ] [ ]

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد            عید می آید و اجناس گران خواهد شد

همسرت چند ورق لیست به توخواهد داد        کل اعصاب وجودت نگران خواهد شد

میزنی ساز مخالف دوسه روزی اما          عاقبت هرچه که اوگفت همان خواهد شد

پول را با علف خرس یکی میدانند         فکرکردید که منطق سرشان خواهد شد؟

                888888888888888888888888888888888888888

پس علاج چیست که این چند روزه                   خون دلهاست که از دیده روان خواهد شد

قید عید را بباید زد واز دست بلا                       پشت دیواری بگریخت و نهان باید شد


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 6 اسفند 1392برچسب:, ] [ 22:56 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال‌اندوزی کرده بود و پول و دارایی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: می‌خواهم تمام اموالم را به آن دنیا ببرم. او از زنش قول گرفت که تمامی پول‌هایش را به همراهش دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند. چند روز بعد مرد خسیس مرد.

وقتی مأموران کفن و دفن، مراسم مخصوص را به‌جا آوردند و می‌خواستند تابوت مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید این صندوق را هم در کنارش بگذارم. آشنایان مرحوم که از این کار تعجب کرده بودند، به او گفتند آیا واقعاً می‌خواهد به وصیت عمل نماید؟ زن گفت: من نمی‌توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی‌اش را در کنارش بگذارم. البته من تمامی دارایی‌هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم. در مقابل، چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در کنارش می‌گذارم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند!

 

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 16 آذر 1392برچسب:, ] [ 19:23 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

ضرب المثل

اگر من نبرم ديگري خواهد برد!

روزي بود، روزگار بدي بود در عصر روز عاشورا، پس از آن که امام حسين علیه السلام و يارانش شهيد شدند، اتفاق عجيبي افتاد. بازماندگان لشکر يزيد به خيمه‌هاي زنان و فرزندان امام حسين علیه السلام و يارانش حمله کردند و به دزدي و غارت اموال آن‌ها دست زدند. با اين که در خيمه‌هاي زنان ...

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 16 آذر 1392برچسب:, ] [ 19:19 ] [ حسین زارع ] [ ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 20:45 ] [ حسین زارع ] [ ]

سرانجام قاتلان امام حسین (ع) ویارانش + جدول

نام نقش وی در کربلا سرانجام و چگونگی مرگ
شمر بن ذی‌الجوشن نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
محمد بن اشعث بن قیس نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
عبید الله بن زیاد در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
یزید بن معاویه چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
سنان بن انس نقش مؤثری در کشتن  اباعبدالله الحسین(ع) داشت زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
عمر بن سعد مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
حرملة بن کاهل پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع) مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
حصین بن نُمیر فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع) ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
مالک بن نُسیر کِندی فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
زرعه دامی از قاتلان امام(ع) هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید
محمد بن اشعث هتک حرمت امام حسین(ع) توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد
عبدالله بن حَوزه تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع) قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت
شبث بن ربعی با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند
ابحر بن کعب برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد
شرحبیل از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد مختار او را با آتش سوزاند
عمروبن حجاج در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
احبش بن مرثد(اخنس) با اسب بر بدن مبارک امام حسین(ع) تاخت و عمامه حضرت را به غارت برد پس از واقعه عاشورا وقتی در صحنه جنگ ایستاده بود، تیری از کمان، رها و به قلبش اصابت کرد و مرد
عبدالله بن ابی حُصین آب را بر سیدالشهداء(ع) بست و با بی‌شرمی به امام گفت: ای حسین! به خدا سوگند، جرعه‌ای از آب نخواهی چشید تا از تشنگی بمیری به نفرین امام حسین(ع) مبتلا و به بیماری استسقاء گرفتار شد، هرچه آب می‌نوشید تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد تا اینکه هلاک شد
بَجدل بن سُلیم انگشت مبارک امام(ع) را برای در آوردن انگشتر برید مختار او را دستگیر، دست و پاهایش را برید آنقدر در خون غلتید تا هلاک شد
اسحاق بن حَیوه حضرمی داوطلبانه بر پیکر امام حسین(ع) تاخت و پیراهن حضرت را به غارت برد با پوشیدن پیراهن اباعبدالله(ع) به مرض پیسی مبتلا شد و موهایش ریخت، توسط مختار دستگیر شد و دستور داد بر بدنش تاختند تا به هلاکت رسید

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 20:35 ] [ حسین زارع ] [ ]

برای دیدن  اسمش  کمی با انگشتان دست تان گوشه های چشم تان را بکشید! (مثل ژاپنی ها)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 19:52 ] [ حسین زارع ] [ ]

بهترين دعاهای سر سفره غذا

دعاى خاصى براى سفره از معصومين(ع) وارد نشده است. حمد و شكر خداوند را به جاى آوردن بعد از غذا مستحب است. خواندن اين دعا مرسوم است. گرچه دليلى براى آن و يا اين كه حتما اين دعا را بايد خواند وجود ندارد

«الحمد لله رب العالمين، هنيئا للآكلين و بركة للباذلين، زاد الله النعم، دفع الله النقم، بحرمة سيد العرب والعجم، اللهم تقبل هذا الاحسان من محسنها، بحرمة محمد و آل محمد و بحرمة سورة الفاتحة مع الصلوات».

 ....

دعای سفره

الهي به اين سفره بركت بده ..... به اين مائده شكر نعمت بده

همه شاد گردیم در اين زندگي ..... به باني اين سفره رحمت بده

به آشپز و ميزبان و هم ميهمان ....


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 16:1 ] [ حسین زارع ] [ ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 15:30 ] [ حسین زارع ] [ ]

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ٣پند می دهم که کامروا شوی. 
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! 
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! 
سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! 
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ 
لقمان جواب داد : 
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذايی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. 
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. 
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...
 

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 14:41 ] [ حسین زارع ] [ ]

دانلود عکس امام حسین (ع) ۱۸۰ پوستر زیبا

می دانم بابا دو بخش است؛ بخشی در صحرا و بخشی بالای نیزه.

اما این که عمو چند بخش است، فقط بابا می داند...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 14:29 ] [ حسین زارع ] [ ]

من فقط اسمم چادر است

من فقط یک پارچه ام گل، گلــــــی... خال، خالــــــی... راه، راه... براق… ساده... از هر نوعی که باشم فقط جسمــــــــت را می پوشانم! تو، برای نگــــــاهت هم چادر خریده ای؟ صدایـــــت چه؟ صدایت چادریست؟ دلــها، دلها گاهی اوقات پوشیه می خواهند، برای او چه میکنی؟ من به تنهایی حجاب نیستم! من فقط اسمم چـــــــــادر است... برای فاطمـــــی بودنت چه میکنی؟!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 8 آذر 1392برچسب:, ] [ 10:7 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

نَصوح مردى بود شبیه زنها، صورتش مو نداشت و پستانهایى برجسته چون پستان زنها داشت و در حمام زنانه کار مى کرد.
او سالیان متمادی بر این کار بود و از این راه هم امرار معاش می‌کرد و هم ارضای شهوت.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار اخگرشهوت، او را به کام خود اندر می‌ساخت و کسى
از وضع او خبر نداشت و آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران رجال دولت و اعیان و اشراف
دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد.
دختر شاه مایل شد که به حمام آمده و کار نَصوح را ببیند.
نصوح جهت پذیرایى و خدمتگزارى اعلام آمادگى نمود ، سپس دختر شاه با چند تن از خواص ندیمانش به اتفاق
نصوح به حمام آمده و مشغول استحمام شد .
از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شده
و به دو تن از خواصش دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.
طبق این دستور مأمورین ، کارگران را یکى بعد از دیگرى مورد بازدید خود قرار دادند، همین که نوبت به نصوح رسید
با اینکه آن بیچاره هیچگونه خبرى از آن نداشت، ولى از ترس رسوایى، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند،
لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و این عمل او سوء ظن دزدى
را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند.
نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین
که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى
متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته
خدا راطلبید و گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان
تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.
به مجرد این که نصوح توبه کرد، ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد.
پس از او دست برداشتند. و نصوح، خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت.

او در این واقعه عیناً لطف و عنایت ربانی را مشاهده کرد. این بود که بر توبه‌اش ثابت‌ قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.
چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار درحمام زنانه دعوت کرد،
ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی ومشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت.

هر مقدار مالى که از راه گناه تحصیل کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند،
دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج
و در کوهى که در چند فرسخى آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.

اتفاقاً شبى در خواب دید کسى به او مى گوید : « اى نصـــوح ! چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست
تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد . »
همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگهاى گران وزن را حمل کند و به این ترتیب
گوشتهاى حرام تنش را آب کند. نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى
که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش
از کجا آمده و از کیست؟ تا عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است،
بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود و به او تسلیمش نمایم .
لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود و از همان علوفه و گیاهان که خود مى خورد، به آن حیوان نیز مى داد
و مواظبت مى کرد که گرسنه نماند.
خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر و عوائد دیگر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود
و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند
و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى
بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده
و رحل اقامت افکندند و نصوح بر آنها به عدل و داد حکومت نموده و مردمى که در آن محل سکونت اختیار کردند،
همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
رفته رفته ، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود.
از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده ، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند.
همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت : من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او براى آمدن
نزد ما حاضر نیست ما مى رویم که او را و شهرک نوبنیاد او را ببینیم.
پس با خواص درباریانش به سوى محل نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد
که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود،
در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت،
ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند.
چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده
و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود
که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام،
مالم را به من رد کن . نصوح گفت : چنین است.
دستور داد تا میش را به او رد کنند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى،
بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى .
گفت : درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منفول را با او نصف کنند.
آن شخص گفت : بدان اى نصوح ، نه من شبانم و نه آن، میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم.
تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد ، و از نظر غایب شدند.

انسانها زمانی نا امید می شوند که چیزی به موفقیت آنها باقی نمانده است


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 2 آذر 1392برچسب:, ] [ 23:29 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

مردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینکه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت .
پسر گفت : شترت یک چشمش کور بود؟ مرد گفت: بله .پسر گفت : شترت یک پایش لنگ  بود؟ مرد گفت: بله .
پسر پرسید : آیا یک طرف بار گندم و طرف دیگرش جو بود ؟ مرد گفت : بله .
حالا بگو شتر کجاست ؟ ‌پسر گفت من شتری ندیدم .
مرد ناراحت شد و فکر کرد که شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرک را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف کرد .
قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟
پسرک گفت : در راه ، روی خاک اثر پای شتری دیدم که فقط سبزه‌های یک طرف را خورده بود . فهمیدم که شاید شتر یک چشمش کور بود .
بعد دیدم جای یک پایش کمی گود و پای دیگرش کامل بود پی بردم پایش لنگ است سپس دیدم در یک طرف راه گندم ریخته است و یک طرف دیگر جو ریخته است.
نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار گندم و یک لنگه دیگر جو بوده است .
قاضی از هوش پسرک خوشش آمد و گفت : درست است که تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد .
پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!
این مثل هنگامی کاربرد دارد که پرحرفی باعث دردسر می شود .
آسودگی در کم گفتن است و چکار داری که دخالت کنی ، شتر دیدی ندیدی و خلاص .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 2 آذر 1392برچسب:, ] [ 23:14 ] [ حسین زارع ] [ ]
 

ا علما چگونه ازدواج می‌کردند/ ماجرای جالب ۴ ازدواج تاریخی ا

خبرگزاری شبستان: طلبه جوان گفت:‌ چون دختر به خواب رفت، هر بار که نفسم وسوسه می‌کرد یکی از انگشتان را روی شعله سوزان شمع می‌گذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم، به فضل خدا شیطان نتوانست ایمانم را بسوزاند.

 

به گزارش سرویس دیگر رسانه های خبرگزاری شبستان، فارس نوشت: اول ذی‌الحجه یادآور سالروز ازدواج پیشوای پارسایان امیرمؤمنان علی(ع) با فاطمه زهرا(س) برترین بانوی عالم خلقت است.

به مناسبت گرامیداشت این روز فرخنده در ادامه به ماجرای مراسم ازدواج چند نفر از علمای دینی اشاره می‌شود:

*خواستگاری و ازدواج دختر علّامه مجلسی(ره)

روزی استاد محمدصالح مازندرانی یعنی علامه محمّدتقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمندش میل به ازدواج دارد.

بعد از فراغت از تدریس به او گفت: اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی؟

شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت، ...


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:, ] [ 21:52 ] [ حسین زارع ] [ ]

شاید هیچوقت به این موضوع حتی فکر هم نمی کنیم که وقتی در طول بیست و چهار ساعت شبانه روز مشغول فعالیت و خواب هستیم بدن ما چه فعالیت هایی را تجربه می کند و در کل در طول یک روز کامل در بدن ما چه اتفاقاتی می افتد! اما چه بسا دانستن این موضوع ارتباط مستقیم با عملکرد صحیح سیستم بدن و سلامتی ما دارد. از آنجا که سلامتی شما بسیار حائز اهمیت است پس لطفا برای مرور گام به گام این اتفاقات با همراه باشید …

تمام اتـفاقات بـدن در طول بیست و چهار ساعت شبـانه روز

ساعت شش صبح: با ترشح هیدرو کورتیزون، اعضای بدن بیدار می شوند. بدین طریق بدن بطور آهسته خودش را برای بیدار شدن آماده میکند. متابولیسم به فعالیت در می آید و برای فعالیت روزانه ما پروتئین و انرژی ذخیره شده به جریان در می آید.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, ] [ 22:16 ] [ حسین زارع ] [ ]

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 23 شهريور 1392برچسب:, ] [ 19:0 ] [ حسین زارع ] [ ]

اجابت دعاى مورچه

امام
كاظم عليه السلام : در عصر سليمان بن داود قحطى سختى شد. مردم از وضع بد
خودبه سليمان شكايت كردند، و از او تقاضا كردند براى آنان از درگاه الهى
باران بخواهد.
سليمان گفت : فردا چون نماز صبح بجاى آورم ، بيرون مى روم و دعا مى كنم . فرداصبح سليمان پس از اداء نماز از شهر بيرون رفت ، و مردم نيز او را براى دعا همراهىكردند.
سليمان در ميان راه مورچه اى را ديد كه
دستها را بسوى آسمان بلند كرده و پاها را برزمين قرار داده و مى گويد:
بارخدايا، ما مخلوقى ضعيف از مخلوقات تو هستيم ، و از روزى و رزق تو بى نياز
نيستيم . اى خداوند بزرگ ، ما را بواسطه گناهان بنى آدم هلاك مفرما.
چون حضرت سليمان اين دعا را بشنيد، فرمان داد مردم به شهر بر گردند.
زيرابوسيله دعاى مورچه اى باران رحمت حق بر شمانازل خواهد شد. پس برگشتند و
در آن سال بقدرى باران آمد كه مانند آن را هرگز نديدهبودند.(26)

26)روضه كافى ج 2/ ص 87 بحار الانوار ج 14/ ص 94


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, ] [ 19:28 ] [ حسین زارع ] [ ]

يكصد فرق بين احكام مردان و زنان

جابربن يزيد جعفى مى گويد: از امام باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود:(16). 1 و 2 - بلند اذان و اقامه گفتن بر زنان در حضور اجنبى جايز نيست . 3 و 4 - رفتن زنان به نماز جمعه و جماعت مكروه است . 5 و 6 - عيادت مريض و تشييع جنازه بر زنان استحباب ندارد، ولى بر مردان مستحب مؤكداست . 7 و 8 - بلند گفتن تلبيه در حين محرم شدن ، و هروله و دويدن در سعى بين صفا و مروهبر زنان لازم نيست . 9 و 10 - بوسيدن حجرالاسود يا دست كشيدن بر آن ، وداخل خانه كعبه شدن براى زنان استحباب ندارد. 11 - حلق و سر تراشيدن براى محل شدن زنان لازم نيست ، بلكه بايد مقدارى از موى سررا بچينند.(17) 12 - زن نبايد عهده دار منصب قضا باشد. 13 - زن نمى تواند متصدى امرى از امور حكومتى شود كه نياز بهاعمال قدرت دارد. 14 - زن در امور نظامى نبايد طرف مشورت قرار بگيرد. 15 - مباشرت در قربانى حج بر زن لازم نيست مگر درحال اضطرار. 16 - زن در وضوء از باطن ذراع آغاز به شستن مى كند و مرد از ظاهر ذراع .وكند و بلند تسبيح بگويد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:48 ] [ حسین زارع ] [ ]

 

 

معماى زن سه شوهره

سؤ ال : آن كدام زنى است كه در يك روز از سه شوهر سه مهريه گرفته ، و درپايان روز بى شوهر است ؟
جواب :
زنى باردار كه از شوهرش طلاق گرفته و پس از ساعتى وضعحمل كند، مهرش را به
طور كامل دريافت نمايد، و عده اش با وضعحمل تمام است . پس به نكاح شوهر دوم
در آيد وقبل از عروسى طلاق بگيرد و نصف مهرش را اخذ كند، و غيرمدخول بها
عده ندارد. آنگاه شوهر سوم پس از عروسى بميرد و زن مهرش را بگيرد(8).

8)اثنى عشريه / ص 98.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:25 ] [ حسین زارع ] [ ]

 حدیث نخستين حكمتى كه از لقمان آشكار شد

بحار الأنوار :أوَّلُ ما ظَهَرَ مِن حِكَمِ لُقمانَ أنَّ تاجِراً سَكِرَ وخاطَرَ نَديمَهُ أن يَشرَبَ ماءَ البَحرِ كُلَّهُ وإلاّ سَلَّمَ إلَيهِ مالَهُ وأهلَهُ ، فَلَمّا أصبَحَ وصَحا نَدِمَ وجَعَلَ صاحِبُهُ يُطالِبُهُ بِذلِكَ . فَقالَ لُقمانُ : أنَا اُخَلِّصُكَ بِشَرطِ أن لا تَعودَ إلى مِثلِهِ . قُل : أ أَشرَبُ الماءَ الَّذي كان فيهِ وَقتَئِذٍ فَأتِني بِهِ ، أو أشرَبُ ماءَهُ الآنَ فَسُدَّ أفواهَهُ لِأَشرَبَهُ ، أو أشرَبُ الماءَ الَّذي يَأتي بِهِ فَاصبِر حَتّى يَأتِيَ ، فَأَمسَكَ صاحِبُهُ عَنهُ . حديث

بحار الأنوار:نخستين حكمتى كه از لقمان آشكار شد، اين بود كه: تاجرى مست شد و با هم‏پياله‏اش شرط بست كه همه آب درياچه را بنوشد و گرنه ، خود و عيالش تسليم او شوند. وقتى صبح شد و به هوش آمد ، [از اين شرط‏بندى] پشيمان شد. رفيقش از او مى‏خواست كه به شرط عمل كند . لقمان گفت : «من تو را [از اين مخمصه] خلاص مى‏كنم ؛ به شرط اين كه ديگر چنين كارى نكنى . [به طلبكار] بگو: آيا آبى را كه شرط كرديم، بنوشم ؟ پس آن را بياور [تا بنوشم] . يا آبى را كه الان در درياچه است ، بنوشم ؟ پس دهانه‏هايش را ببند تا آن را بنوشم . يا آبى را كه بعدا خواهد آمد ، بنوشم ؟ پس صبر كن تا بيايد!» . [با اين استدلال] ، رفيقش از او دست بر داشت .

منبع: بحار الأنوار : ج 13 ص 433 ح 26 نقلاً عن بيان التنزيل لابن شهر آشوب .


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:, ] [ 19:30 ] [ حسین زارع ] [ ]

امّا اعمال هر ماه نو چند چيز است اوّل خواندن دعاهاى منقوله در وقت رؤ يت هلال كه بهترين آنها دعاى چهل و سيّم صحيفه كامله است كه در اوّل ماه رمضان ذكر شد دوّم خواندن هفت مرتبه سوره حمد براى دفع درد چشم سوّم اندكى پنير خوردن روايت است كه هر كس مقيّد كند خود را بخوردن آن در اوّل هر ماه اميد است كه حاجتش در آن ماه ردّ نشود نماز شب اوّل هر ماه چهارم در شب اوّل دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد سوره انعام بخواند و از حق تعالى سؤ ال كند كه او را از هر ترسى و دردى ايمن گرداند و نبيند در آن ماه امرى را كه مكروه او باشد نماز روز اوّل هر ماه پنجم در روز اوّل دو ركعت نماز كند در ركعت اوّل بعد از حمد سى مرتبه قُلْ هُوَاللّهُ و در ركعت دوّم بعد از حمد سى مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ بخواند و بعد از نماز تصدّقى كند چون چنين كند سلامتى خود را در آن ماه از حق تعالى بخرد و از بعضى روايات نقل است كه بعد از نماز

بخواند:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ
 
به نام خداى بخشاينده
 
الرَّحيمِ

      وَما مِنْ دابَّةٍ فِى الاْرْضِ الاّ عَلَى اللّهِ رِزْقُه ا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّه ا

مهربان و نيست جنبده اى در زمين جز آنكه روزى وى به عهده خدا است و مى داند قرارگاه

وَمُسْتَوْدَعَها كُلُّ فى كِتابٍ مُبينٍ # بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَاِنْ

و امانگاهش را همه آنها در مكتوبى روشن است # به نام خداى بخشاينده مهربان و اگر

يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ وَاِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رادَّ

خدا محنت و رنجى به تو رساند هيچكس برطرف كردن آن نتواند جز او و اگر براى تو نيكى خواهد فضل او را

لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشاَّءُ مِنْ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ # بِسْمِ

بازگرداننده اى نيست كه برساند آن را به هر كس خواهد از بندگانش و او است آمرزنده مهربان به نام

اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ سَيَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً ما شآءَ اللّهُ لا قُوَّةَ اِلاّ

خداى بخشاينده مهربان بزودى خدا پس از دشوارى آسانى قرار دهد آنچه خدا خواهد نيروئى نيست جز

بِاللّهِ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ وَاُفَوِّضُ اَمْرى اِلَى اللّهِ اِنَّ اللّهَ بَصيرٌ

به خدا بس است ما را خدا و نيكو و كيلى است و واگذارم كارم را به خدا كه براستى خدا بينا است

بِالْعِبادِ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنْ الظّالِمينَ رَبِّ اِنّى لِما

به بندگان معبودى جز تو نيست منزهى تو براستى من از ستمكارانم پروردگارا من بدانچه بسويم

اَنْزَلْتَ اِلَىَّ مِنْ خَيْرٍ فَقيرٌ رَبِّ لا تَذَرْنى فَرْداً وَاَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ

از خير فرستاده اى نيازمندم پروردگارا مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگان (و بازماندگان ) هستى


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:, ] [ 19:25 ] [ حسین زارع ] [ ]

خاطرات شنیدنی سرلشگر رحیم صفوی

تاریخ انتشار : شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۲

 

دستیار رهبر معظم انقلاب با اشاره به مقطع پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران گفت: «از نظر نظامی ادامه دفاع کاری مشروع و منطقی بود. ما باید ارتش عراق را منهدم و رژیم بعث را تضعیف می کردیم. بعد از فتح شلمچه، فاو و حلبچه حامیان عراق حس کردند ایران در حال قدرت گرفتن است و در نهایت مجبور شدند در قطعنامه 598 به ما امتیاز دهند. من به عنوان یک فرمانده نظامی، تا آخرین روز، جنگ را یک دفاع مشروع و منطقی و عاقلانه می دانستم. ما این استعداد را داشتیم که صدام را ساقط کنیم اما بعضی از مسئولین سیاسی با امام همراهی نکردند.»

                       

به گزارش جهان به نقل از مهر، برنامه شناسنامه این هفته با حضور سردار سید یحیی صفوی و با اجرای محمد حسین رنجبران روی آنتن رفت.

صفوی در ابتدای برنامه راجع به تغییر نامش گفت: «قبل از انقلاب به علت اینکه تحت تعقیب ساواک بودم، مجبور شدم از ایران فرار کنم. برای جلوگیری از لو رفتن اطلاعات و همچنین محل سکونتم در ارتباطات تلفنی که از خارج با دوستان داشتم، نامم را تغییر دادم.»

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ شنبه 12 مرداد 1392برچسب:, ] [ 18:56 ] [ حسین زارع ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مجتمع فرهنگی، مذهبی، مسجد و حسینیه سقای تشنه لب و آدرس sagha3.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک های مفید
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 191
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 212
بازدید ماه : 2102
بازدید کل : 329170
تعداد مطالب : 341
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 191
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 212
بازدید ماه : 2102
بازدید کل : 329170
تعداد مطالب : 341
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

-----------------
ایران رمان